در وبلاگی مطلبی منتقدانه درباره سازمان صداوسیما بخاطر پخش برنامه ای از رسانه ملی منتشر شده است.
بسم الله الرحمن الرحیم
من یک چادری هستم. هر چند ممکن است مانتوی کوتاه و رنگ روشن هم بپوشم. اما چادرم سیاه است. سیاه سیاه!
با این چادر سیاه عشق میکنم! از این که عامل یک آیه ی قرآن شده ام لذت میبرم. از این که بهترین پوشش زن مسلمان را انتخاب کرده ام به خودم می بالم.
از این که میدانم چادرم نشان انسانیت است نه زنانگی کیف می کنم. از این که با چادرم به مردان ثابت میکنم که چادرم احترامیست به آن ها آرام میشوم و احساس امنیت می کنم. البته درست است چادر سیاه در گرمای تابستان مخ آدم را اساسی جوش می آورد؛
و صد البته که همیشه یک دستم باید دربست در اختیار چادرم باشد؛ اما چون چادرم درحکم اتیکت سربازی آقاست؛ همیشه با عشق چادرم را سرمی کنم. البته به خاطر چادری بودنم جور هرچه به ظاهرمذهبی است را میکشم و متلک باران می شوم!
حتی گاهی اوقات چون چادریم؛ ماشین گیرم نمی آید و مجبورمی شوم با پای پیاده مسیر را طی کنم و خسته شوم. برخی به خاطر چادرم به دیده ی امّل بهم نگاه میکنند. بعضی به خاطر چادرم مرا از رده ی جوانان حذف کرده اند!
و چون چادری هستم همیشه نزد عده ای به جرم نکرده محکومم! و باید کلی انرژی مصرف کنم تا ثابت کنم آن قدرها که آن ها فکر میکنند بد نیستم!
برای من تحمل هیچ کدام این نگاه های سنگین؛ متلک ها؛ رفتارهای تبعیض آمیز؛ دید منفی و... سخت نیست،حتی تلاش برای تغییر نگاهشان لذت بخش است.
اما سخت است ببینم رسانه ی ملی با دروغ حاصل زحمات من را برباد دهد!
آقای رسانه ی ملی؛ حقیقت مسئله این است که منِ چادری: خائن نیستم. مجرم نیستم. هرزه نیستم. توسری خور نیستم. منافق نیستم. بد لباس نیستم. اخمو نیستم. افسرده نیستم. فقط در قبرستان ها نیستم! بی سواد نیستم. اگر فقیر باشم فقر فرهنگی ندارم. من هیچ کدام از چادری هایی که تو در این 30 سال نشانم دادی نیستم.
رسانه ی ملی چرا حاصل زحمات مرا برباد می دهی؟
چرا کوچکترین اشتباه من چادری را به زشت ترین صورت نشان میدهی و تمام خوبی هایم را پنهان میکنی؟در عوض کوچکترین خوبی دیگران را به زیبا ترین شکل نشان داده تمام بدی هایشان را پنهان میکنی؟ حتی گاها دلت میسوزد و بدیهایشان را توجیه هم میکنی! نمیگویم دلت برای من هم بسوزد ولی محض رضای خدا دست از این همه تخریب بردار و مرا بیش از این بد نکن.دیگر بدتر از این که مردان ناپاک در خیابان پیش پای من چادری ترمز کنند هم هست؟
آقای قوه ی قضائیه تو هم که با چادری نشان دادن سکینه خانوم! !شریک جرم رسانه ی ملی شدی.از دست تو به چه کسی شکایت کنیم؟
--------------------------------------------------------------------------------
پ.ن۱: این نوشته در راستای همراهی با این حرکت وبلاگی نوشته شده.خیلی دلم میخواد آقایون تو این حرکت وبلاگی دست به قلم بشن ببینیم چی دارن بگن!همیشه که خانوما نباید از چادراشون دفاع کنن. یه بارم آقایون آستین بالا بزنن ببینیم!
پ.ن۲: قصدم این نیست که بگم همه چادری ها خوبن و غیرچادری ها بد.نسبتشون عموم خصوص من وجه هست.
پ.ن.۳: فرانتس فانون در خصوص مقاومت زنان الجزایر می گوید:«هر چادری که دور انداخته می شود، افق جدیدی روی استعمارگران می گشاید و پس از دیدن هر چهره بی حجابی امیدهای حمله ورشدن اشغالگران ده برابر می شود»
پ.ن۴: از این طرح هم خیلی خوشم اومد.یه نگاه بهش بندازید!
فرازی از نامه ی۳۱: «... در پرده ی حجاب نگاهشان دار، تا نامحرمان را ننگرند؛ زیرا که سخت گیری در پوشش عامل سلامت و استواری آنان است...»
...خطای پدر نزدیک شدن بود ،خطای من نزدیک نشدن ؛ حتی دور شدن! از او گذشتی, از من نمی گذری؟...
yaresafarkardeh.blogfa.com
با این چادر سیاه عشق میکنم! از این که عامل یک آیه ی قرآن شده ام لذت میبرم. از این که بهترین پوشش زن مسلمان را انتخاب کرده ام به خودم می بالم.
از این که میدانم چادرم نشان انسانیت است نه زنانگی کیف می کنم. از این که با چادرم به مردان ثابت میکنم که چادرم احترامیست به آن ها آرام میشوم و احساس امنیت می کنم. البته درست است چادر سیاه در گرمای تابستان مخ آدم را اساسی جوش می آورد؛
و صد البته که همیشه یک دستم باید دربست در اختیار چادرم باشد؛ اما چون چادرم درحکم اتیکت سربازی آقاست؛ همیشه با عشق چادرم را سرمی کنم. البته به خاطر چادری بودنم جور هرچه به ظاهرمذهبی است را میکشم و متلک باران می شوم!
حتی گاهی اوقات چون چادریم؛ ماشین گیرم نمی آید و مجبورمی شوم با پای پیاده مسیر را طی کنم و خسته شوم. برخی به خاطر چادرم به دیده ی امّل بهم نگاه میکنند. بعضی به خاطر چادرم مرا از رده ی جوانان حذف کرده اند!
و چون چادری هستم همیشه نزد عده ای به جرم نکرده محکومم! و باید کلی انرژی مصرف کنم تا ثابت کنم آن قدرها که آن ها فکر میکنند بد نیستم!
برای من تحمل هیچ کدام این نگاه های سنگین؛ متلک ها؛ رفتارهای تبعیض آمیز؛ دید منفی و... سخت نیست،حتی تلاش برای تغییر نگاهشان لذت بخش است.
اما سخت است ببینم رسانه ی ملی با دروغ حاصل زحمات من را برباد دهد!
آقای رسانه ی ملی؛ حقیقت مسئله این است که منِ چادری: خائن نیستم. مجرم نیستم. هرزه نیستم. توسری خور نیستم. منافق نیستم. بد لباس نیستم. اخمو نیستم. افسرده نیستم. فقط در قبرستان ها نیستم! بی سواد نیستم. اگر فقیر باشم فقر فرهنگی ندارم. من هیچ کدام از چادری هایی که تو در این 30 سال نشانم دادی نیستم.
رسانه ی ملی چرا حاصل زحمات مرا برباد می دهی؟
چرا کوچکترین اشتباه من چادری را به زشت ترین صورت نشان میدهی و تمام خوبی هایم را پنهان میکنی؟در عوض کوچکترین خوبی دیگران را به زیبا ترین شکل نشان داده تمام بدی هایشان را پنهان میکنی؟ حتی گاها دلت میسوزد و بدیهایشان را توجیه هم میکنی! نمیگویم دلت برای من هم بسوزد ولی محض رضای خدا دست از این همه تخریب بردار و مرا بیش از این بد نکن.دیگر بدتر از این که مردان ناپاک در خیابان پیش پای من چادری ترمز کنند هم هست؟
آقای قوه ی قضائیه تو هم که با چادری نشان دادن سکینه خانوم! !شریک جرم رسانه ی ملی شدی.از دست تو به چه کسی شکایت کنیم؟
--------------------------------------------------------------------------------
پ.ن۱: این نوشته در راستای همراهی با این حرکت وبلاگی نوشته شده.خیلی دلم میخواد آقایون تو این حرکت وبلاگی دست به قلم بشن ببینیم چی دارن بگن!همیشه که خانوما نباید از چادراشون دفاع کنن. یه بارم آقایون آستین بالا بزنن ببینیم!
پ.ن۲: قصدم این نیست که بگم همه چادری ها خوبن و غیرچادری ها بد.نسبتشون عموم خصوص من وجه هست.
پ.ن.۳: فرانتس فانون در خصوص مقاومت زنان الجزایر می گوید:«هر چادری که دور انداخته می شود، افق جدیدی روی استعمارگران می گشاید و پس از دیدن هر چهره بی حجابی امیدهای حمله ورشدن اشغالگران ده برابر می شود»
پ.ن۴: از این طرح هم خیلی خوشم اومد.یه نگاه بهش بندازید!
فرازی از نامه ی۳۱: «... در پرده ی حجاب نگاهشان دار، تا نامحرمان را ننگرند؛ زیرا که سخت گیری در پوشش عامل سلامت و استواری آنان است...»
...خطای پدر نزدیک شدن بود ،خطای من نزدیک نشدن ؛ حتی دور شدن! از او گذشتی, از من نمی گذری؟...
yaresafarkardeh.blogfa.com
۸۹/۰۶/۲۱