خلاصه بیانات رهبری در محورهای زیر :
-
پیشرفت هم راه است هم هدف
-
دنیا را مجبور کنیم برای دستیابی به تازههای علمی زبان فارسی یاد بگیرند
-
پیشرفت ملت ایران در شاخص اعتماد به نفس ملی
-
پیشرفت بدون عدالت اجتماعی با منطق اسلام پیشرفت نیست
-
ضرورت پیشرفت در توزیع منابع عمومی در همه کشور
-
رموز پیشرفت در عرصه جنگ ارادهها
- ما در آغازین گامها در راه پیشرفت هستیم
-
پیشرفت ملت ایران پیشرفت فوق العادهای است
-
پیشرفت در منطق اسلام
پیشرفت هم راه است هم هدف
ما عرض کردیم که هدف، پیشرفت است. پیشرفت به معناى تحرک دائمى است. اگر دقت کنیم، پیشرفت، هم راه و مسیر است، هم هدف است. ما میگوئیم هدف، پیشرفت است؛ در حالى که پیشرفت یعنى حرکت به جلو. چطور حرکت به جلو میتواند هدف قرار بگیرد؟ توضیحش این است که پیشرفت انسان هرگز متوقف نمیشود. یعنى خداى متعال انسان را آنچنان آفریده است که حرکت او به جلو در میدانهاى مختلف، هیچ وقت به حد یقف نمیرسد. به هر مرحلهاى که شما برسید - چه در مراحل مادى و چه معنوى - مطمئناً توقف در آن مرحله، براى انسان علاقهمند به پیشرفت، معنا ندارد. بنابراین پیشرفت، هم راه است، هم هدف است. باید دائم به حرکت ادامه داد و پیش رفت.[1]
دنیا را مجبور کنیم برای دستیابی به تازههای علمی زبان فارسی یاد بگیرند
ملت ایران این استعداد را دارد که آنقدر پیشرفت کند که بتواند در جهات گوناگون به عنوان یک الگوئى در دنیا خودش را نشان دهد. چرا ما به خودمان بدبین باشیم؟ چرا با نظر تحقیر به خودمان و ملت خودمان و آیندهى خودمان نگاه کنیم؟ دشمن میخواهد این را به ملت ما تلقین کند و در طول سالهاى متمادى تلقین کرده است. اینجور باوراندند که حتماً عنصر غربى پیشرو است و باید دنبال او حرکت کرد؛ نه، یک روزى تاریخ ما به ما نشان میدهد که قضیه بعکس بوده است. ما در دنیا پیشرو بودیم؛ پیشرو در علم بودیم، پیشرو در صنعت بودیم، پیشرو در تمدنسازى بودیم، پیشرو در فرهنگ بودیم؛ دیگران از ما یاد میگرفتند، مىآموختند؛ چرا امروز همان طور نشود؟ همت جوانان ما و نگاه آنها به مقولهى پیشرفت باید آنجور باشد که ما آن آینده را در نظر بگیریم.
من چندى قبل به جوانهاى دانشجو و نخبه این نکته را گفتم، باید همت شما این باشد که در دنیا به وضعى برسیم که اگر کسى بخواهد به تازههاى علمى دست پیدا کند، مجبور باشد زبان فارسى یاد بگیرد. جوانان ما این آینده را به عنوان یک آیندهى حتمى و قطعى در نظر بگیرند، براى آن تلاش کنند، براى آن کار کنند. نخبگان ما، نخبگان سیاسى ما، نخبگان علمى و فرهنگى ما، با این نگاهِ به آینده حرکت کنند، برنامهریزى کنند و به هیچ حدى قانع نباشند. این مقولهى پیشرفت است.[2]
پیشرفت ملت ایران در شاخص اعتماد به نفس ملی
خب، پیشرفت شاخصهائى دارد. یکى از شاخصهاى پیشرفت یک ملت، عزت ملى و اعتمادبهنفس ملى است. ادعاى من این است که با لحاظ این شاخص، ملت ما پیشرفت زیادى کرده است. امروز ملت ما داراى اعتمادبهنفس در عرصهى سیاست بینالمللى است. اینکه شما ملاحظه میکنید مسئولان کشور در مواجههى با قضایاى جهانى، با اعتمادبهنفسِ کامل حرف میزنند، ناشى از این است که ملت ما احساس عزت و اعتمادبهنفس میکند. اسلام به ما این اعتمادبهنفس را داده است. هر مقدارى که با اسلام و احکام قرآن و معارف قرآن آشناتر باشیم، این اعتمادبهنفس ملى بیشتر خواهد شد. مقولهى عزت ملى و اعتمادبهنفس ملى، به طور کلى محسوس است. در عرصههاى جهانى؛ چه در مسابقات علمىِ جهانى، چه در رقابتهاى سیاسىِ جهانى، امروز ملت ایران حرف براى گفتن دارد. مسئولین کشور به اعتماد ایستادگى ملت، در عرصههاى جهانى و صحنههاى بینالمللى مىایستند و کار خودشان را و حرف خودشان را پیش میبرند. این یک شاخص است.[3]
پیشرفت بدون عدالت اجتماعی با منطق اسلام پیشرفت نیست
یک شاخص دیگر براى پیشرفت، عدالت است. اگر کشورى در علم و فناورى و جلوههاى گوناگون تمدن مادى پیشرفت کند، اما عدالت اجتماعى در آن نباشد، این به نظر ما و با منطق اسلام پیشرفت نیست. امروز در بسیارى از کشورها علم پیشرفت کرده است، صنعت پیشرفت کرده است، شیوههاى گوناگون زندگى پیشرفت کرده است، اما فاصلهى طبقاتى عمیقتر و شکاف طبقاتى بیشتر شده است؛ این پیشرفت نیست؛ این پیشرفتِ سطحى و ظاهرى و بادکنکى است. وقتى که در یک کشورى، جمعیت معدودى بیشترین بهرهى مادى را از آن کشور میبرند و در همان کشور، در خیابانها مردم از سرما و گرما میمیرند، عدالت اینقدر نامفهوم و غیر عملى در آن کشور است. در خبرهاى جهانى میخوانیم که در فصل تابستان در شهرهاى ایالتهاى مختلف آمریکا، افرادى از گرما میمیرند! خب، چرا کسى از گرما بمیرد؟ این غیر از این است که سرپناه ندارند، خانه ندارند، جا ندارند؟ آمریکا همان کشورى است که ثروتمندترین آدمهاى دنیا و گردنکلفتترین شرکتها و کارتلها و تراستهاى دنیا در آن کشور هستند؛ بیشترین سود تجارتهاى سلاح در آن کشور است؛ اما در کشورى که آن ثروتهاى افسانهاى وجود دارد، عدهاى در تابستان از گرما، و در زمستان از سرما جان میدهند و میمیرند! این معنایش عدم وجود عدالت است. حالا در فیلمهاى سینمائى و ادعاهاى افسانهاى و داستانى، شکلهائى از عدالت را نمایش بدهند؛ خب، این با واقعیت فاصلهاش بسیار زیاد است. در کشورهائى که با شیوهى اقتصادىِ سرمایهدارى اداره میشوند و نام لیبرالیسم - آزادگرائى - را روى خودشان گذاشتهاند، یک چنین بدبختىهائى وجود دارد؛ در آنجا واقعیت زندگى این است.[4]
ضرورت پیشرفت در توزیع منابع عمومی در همه کشور
ما اگر بخواهیم پیشرفت کنیم، در درجهى اول، یکى از شاخصهاى مهم، عدالت است. ادعاى بنده این است که ما در این زمینه پیشرفت کردهایم؛ البته نه به قدرى که میخواهیم. اگر خودمان را با وضع قبل از انقلاب مقایسه کنیم، پیشرفت کردهایم؛ اگر خودمان را با بسیارى از کشورهاى دیگر که با نظامهاى گوناگون زندگى میکنند، مقایسه کنیم، بله پیشرفت کردهایم؛ اما اگر خودمان را مقایسه کنیم با آنچه که اسلام به ما گفته است و از ما خواسته است، نه، ما هنوز خیلى فاصله داریم و باید تلاش کنیم. این تلاش به عهدهى کیست؟ این تلاش به عهدهى مسئولان و مردم - با هم - است.
بله، ما از لحاظ توزیع منابع عمومى به همهى مناطق کشور، پیشرفت کردهایم. یک روزى بود که بیشترین منابع این کشور در مناطق مخصوصى که تعلق خاصى داشت به قدرتمندان آن روز و به دربار آن روز، صرف میشد؛ بسیارى از استانها و شهرها هم از منابع عمومى کشور هیچ حظ و بهرهاى نداشتند. قبل از انقلاب، یکى از استانهاى بزرگ این کشور - که البته نمیخواهم اسم بیاورم؛ قبلاً یک وقتى گفتم - پنج فرودگاه اختصاصى در پنج نقطهى استان داشت، که متعلق بود به وابستگان به دربار شاه؛ اما یک فرودگاه عمومى در آن استان وجود نداشت! یعنى مردم براى استفادهى از فرودگاه و هواپیما و رفتوآمد هوائى، هیچ امکانى نداشتند؛ در حالى که در همان استان، پنج فرودگاه براى اشخاص خاص وجود داشت؛ این بىعدالتى بود. امروز وقتى نگاه میکنیم، مىبینیم از لحاظ خدمات، از لحاظ جادهسازى، از لحاظ ساختن بزرگراهها و آزادراهها و جادههاى راحت، سرتاسر کشور برخوردارند. از لحاظ گسترش تحصیل علم، در سرتاسر کشور این امتیاز و این امکان وجود دارد. همان طور که اشاره کردم، مناطق متعددى از کشور در آن روز، حتّى شهرها، از لحاظ دبیرستان در مضیقه بودند. بنده در استان سیستان و بلوچستان تبعید بودم؛ اوضاع را آنجا میدیدم. از لحاظ دبیرستان، بسیارى از شهرهاى آن استان در مضیقه بودند. یک مرکز نیمبندِ ضعیفِ درجهى سوم چهارمِ دانشگاهى در کل آن استان وجود داشت. امروز شما وقتى در آن استان و بقیهى استانها نگاه کنید، مىبینید در همهى شهرها دانشگاه وجود دارد؛ یعنى امکان تحصیل. خب، این عدالت است. این معنایش این است که امکان تحصیل علم توزیع شده است بین مناطق گوناگون کشور؛ امکانات مادى کشور، منابع مالى، علم توزیع شده است؛ این بسیار چیز خوبى است. در گذشته، نخبگان شهرهاى دوردست و کسانى که داراى استعداد بودند، امکان بروز و ظهور نداشتند؛ امروز چرا، امکان بروز و ظهور دارند. در اسفراین و هر نقطهى دیگرى، وقتى انسان بااستعدادى حضور داشته باشد و بتواند نخبگىِ خودش را نشان دهد، دستگاههاى گوناگون کشور از او استقبال میکنند، او را گرامى میدارند و از امکان او استفاده میکنند. در گذشته اینجور نبود. بنابراین نسبت به گذشته، مطمئناً این شاخص پیشرفت - که شاخص عدالت است - برجسته است؛ اما نسبت به آنچه که ما از اسلام فهمیدیم و شناختیم، نه، ما هنوز عقبیم؛ باید تلاش کنیم و کار کنیم.[5]
رموز پیشرفت در عرصه جنگ ارادهها
در این عرصهى رویاروئى و رزم انسانى و جنگ ارادهها، آنچه که میتواند تعیینکننده باشد، عبارت است از تصمیم و اراده و بصیرت و روشنبینى شما مردم عزیز. وحدت ملت ایران، اتحاد کلمهى مسئولان کشور، همکارى دستگاههاى مختلف، وظیفهشناسى و مسئولیتشناسى آحاد مردم میتواند ما را به پیشرفتهاى بیشترى برساند؛ میتواند آن چهرهاى را که متناسب با این کشور و این ملت عزیز و بااستعداد است، براى ما به وجود بیاورد ...
این پیشرفتى که عرض کردیم، این آیندهى روشنى که ترسیم کردیم، این افق زیبا و شیوا و جذابى که در مقابل ماست، فقط در صورتى قابل تحقق است که ما هشیار باشیم، بیدار باشیم، متوجه باشیم، دچار غفلت نشویم، خیال نکنیم که حالا همه چیز روبهراه است؛ با خیال راحت فقط مشغول کارهاى شخصى خودمان باشیم، از نگاه به آیندهى کشور غفلت کنیم.[6]
ما در آغازین گامها در راه پیشرفت هستیم
ما حقیقتاً نیازمند آن هستیم که بساط آموزش را و پرورش را در کشورمان رونق دهیم. مسئلهى انقلاب اسلامى و نظام جمهورى اسلامى فقط این نبود و نیست که حالا یک کشورى در عِداد کشورهاى دیگر و در مسابقهى با آنها قرار گیرد، از لحاظ پیشرفت مادى و پیشرفت علمى و پیشرفت نظامى و پیشرفت سیاسى؛ آنطورى که معمولاً سران کشورها دنبال آن هستند. مسئلهى اسلام و تشکیل حکومت در اسلام، مسئلهى یک صیرورت است؛ یک تحول در اندرون انسانى است. در درون ما، هم عناصر فرشتگى وجود دارد، هم عناصر سبعیت؛ «لقد خلقنا الانسان فى احسن تقویم. ثمّ رددناه اسفل سافلین».(1) یعنى استعداد علوّ و ترقى و تعالى و استعداد تنزل و سقوط، تقریباً شاید بشود گفت بىنهایت در ما افراد انسان وجود دارد. فلسفهى آفرینش انسان این است که آن استعدادهاى برجستهى مثبتِ مفید و ممتاز از لحاظ ارزشهاى الهى، با اختیار خود انسان و با مجاهدت انسانى، غلبه پیدا کند بر آن خصلتهاى حیوانیت و سبعیت؛ که اگر این غلبه پیدا شد، آن وقت همان استعدادهاى حیوانى هم جهتگیرى درستى پیدا خواهد کرد. روح تعرض و تطاول اگر چنانچه در خدمت تقوا قرار گرفت، از تعرض به حریمهاى مقدس - حریمهاى انسانى، حریمهاى اجتماعى، حریمهاى اخلاقى - جلوگیرى خواهد کرد؛ در یک جهت درستى به کار خواهد افتاد.
در قرآن و در اسلام به «قتال» امر شده است. قتال یعنى کشتن، یعنى مواجههى با کشتار؛ اما این قتال، استفادهى بهینه از آن روحیهاى است که در انسان وجود دارد؛ در خدمت هدایت بشریت و در خدمت ساختن یک دنیاى آباد و آزاد و متعالى به کار میرود. این قتال در واقع به معناى نابود کردن حجابها و موانع دستیابى انسان به قلههاى رفیع کرامت بشرى و انسانى است. اگر چنانچه این خصلتها و خلقیات و استعدادهاى برتر و باکرامت ترجیح داده شد، دنیا، دنیاى خوبى خواهد شد؛ دنیاى سعادت خواهد شد. در آن دنیا تجاوز نیست، تعدى نیست؛ در آن دنیا پستى و فرومایگى نیست؛ در آن دنیا تعطیل استعدادهاى انسانى نیست، به انحراف کشیدن این استعدادها نیست؛ در آن دنیا فقر نیست، تبعیض نیست. ببینید چه دنیاى خوبى خواهد شد. در آن دنیا انسان خواهد توانست از همهى ظرفیت وجودىِ خود استفاده کند. ظرفیت وجودى ما این نیست که تا امروز دانش بشر و تجربهى بشر به آن رسیده؛ ظرفیتها خیلى بیشتر از اینهاست. ...
ما در آغازین گامهاى خودمان در این راه هستیم؛ هرچه هم پیشرفت کرده باشیم. نه اینکه ما به این پیشرفتهاى علمى اهمیت ندهیم؛ خب، مىبینید که چقدر هم افتخار میکنیم؛ پیشرفت علمى داریم، پیشرفت فناورى داریم، پیشرفت سیاسى داریم، پیشرفتهاى سازندگى داریم، توانائى ملى داریم، عزت عمومى داریم؛ اینها همه خیلى باارزش است؛ لیکن اینها گامهاى اوّلىِ کار است.[7]
پیشرفت ملت ایران پیشرفت فوق العادهای است
پیشرفت ما در این زمینههائى که مورد علاقهى ما و مجموعهى قشر فرهنگى و علمى کشور است، انصافاً پیشرفت فوقالعادهالعادهاى است. یعنى هیچ نباید تردید کنیم که ما میتوانیم. این جلوى چشم همه است. ما در آغاز انقلاب، حدود صد و هفتاد هزار دانشجو داشتیم، امروز بیش از چهار میلیون دانشجو داریم. در آن زمان، پنج هزار عضو هیئت علمى داشتیم. همان اوائل، بنده خودم یادم هست که این رقمِ پنج هزار، هِى تکرار میشد. بعضىها میگذاشتند میرفتند، که قابل شمارش بود؛ میگفتند آقا یکى کم شد، ده تا کم شد! امروز اعضاى هیئت علمى ما بسیار فراتر از اینهاست. خوشبختانه ما دهها هزار اعضاى هیئت علمى داریم. امروز دویست دانشگاه جامع در سرتاسر کشور هست، دو هزار دانشگاه و مرکز آموزش عالى در سطح کشور وجود دارد؛ اینها چیزهاى کمى نیست. ما همهى اینها را در شرائط تنگدستى انجام دادیم. همین تحریمى که حالا گفته میشود تشدید کردند یا رو به تشدید دائمى است، خب، از اول وجود داشته. ما علاوهى بر این، جنگ هم داشتیم؛ علاوهى بر این، در دورانهاى مختلفى کاهش قیمتهاى نفت داشتیم؛ مشکلات فراوان داخلى بر ما تحمیل کرده بودند؛ افزایش جمعیت را داشتیم - جمعیت ما اول انقلاب سى و پنج میلیون بود؛ جمعیت دو برابر شده - همهى این مسائل بوده است؛ در عین حال ما بحمداللَّه این پیشرفت را پیدا کردیم.[8]ى این مسائل بوده است؛ در عین حال ما بحمداللَّه این پیشرفت را پیدا کردیم.[8]
پیشرفت در منطق اسلام
اگر بخواهیم هدفهاى ملت ایران را در یک مفهوم خلاصه کنیم که بتواند تا حدود زیادى خواستههاى عمومى کشور و ملت را بیان کند و آن را در بر بگیرد، آن مفهوم کلیدى عبارت است از پیشرفت؛ منتها با تعریفى که اسلام براى پیشرفت میکند. پیشرفت در منطق اسلام، متفاوت است با پیشرفت در منطق تمدن مادى غرب. آنها یک بُعدى مىبینند، آنها با یک جهت - جهت مادى - به پیشرفت نگاه میکنند. پیشرفت در نظر آنها، در درجهى اول و به عنوان مهمترین، عبارت است از پیشرفت در ثروت و پیشرفت در علم و پیشرفت نظامى و پیشرفت فناورى. پیشرفت در منطق غربى اینهاست؛ اما در منطق اسلامى، پیشرفت ابعاد بیشترى دارد: پیشرفت در علم، پیشرفت در اخلاق، پیشرفت در عدالت، پیشرفت در رفاه عمومى، پیشرفت در اقتصاد، پیشرفت در عزت و اعتبار بینالمللى، پیشرفت در استقلال سیاسى - اینها همه در مفهوم پیشرفت، در اسلام گنجانده شده است - پیشرفت در عبودیت و تقرب به خداى متعال؛ یعنى جنبهى معنوى، جنبهى الهى؛ این هم جزو پیشرفتى است که در اسلام هست و در انقلاب ما هدف نهائى ماست: تقرب به خدا.[9]
منابع:
[1] بیانات رهبری در اجتماع مردم اسفراین ۱۳۹۱/۰۷/۲۲
[2] بیانات رهبری در اجتماع مردم اسفراین ۱۳۹۱/۰۷/۲۲
[3] بیانات رهبری در اجتماع مردم اسفراین ۱۳۹۱/۰۷/۲۲
[4] بیانات رهبری در اجتماع مردم اسفراین ۱۳۹۱/۰۷/۲۲
[5] بیانات رهبری در اجتماع مردم اسفراین ۱۳۹۱/۰۷/۲۲
[6] بیانات رهبری در اجتماع مردم اسفراین ۱۳۹۱/۰۷/۲۲
[7] بیانات رهبری در دیدار معلمان و اساتید دانشگاههای خراسان شمالى ۱۳۹۱/۰۷/۲۰
[8] بیانات رهبری در دیدار معلمان و اساتید دانشگاههای خراسان شمالى ۱۳۹۱/۰۷/۲۰
[9] بیانات رهبری در اجتماع بزرگ مردم بجنورد ۱۳۹۱/۰۷/۱۹
ما عرض کردیم که هدف، پیشرفت است. پیشرفت به معناى تحرک دائمى است. اگر دقت کنیم، پیشرفت، هم راه و مسیر است، هم هدف است. ما میگوئیم هدف، پیشرفت است؛ در حالى که پیشرفت یعنى حرکت به جلو. چطور حرکت به جلو میتواند هدف قرار بگیرد؟ توضیحش این است که پیشرفت انسان هرگز متوقف نمیشود. یعنى خداى متعال انسان را آنچنان آفریده است که حرکت او به جلو در میدانهاى مختلف، هیچ وقت به حد یقف نمیرسد. به هر مرحلهاى که شما برسید - چه در مراحل مادى و چه معنوى - مطمئناً توقف در آن مرحله، براى انسان علاقهمند به پیشرفت، معنا ندارد. بنابراین پیشرفت، هم راه است، هم هدف است. باید دائم به حرکت ادامه داد و پیش رفت.[1]
دنیا را مجبور کنیم برای دستیابی به تازههای علمی زبان فارسی یاد بگیرند
ملت ایران این استعداد را دارد که آنقدر پیشرفت کند که بتواند در جهات گوناگون به عنوان یک الگوئى در دنیا خودش را نشان دهد. چرا ما به خودمان بدبین باشیم؟ چرا با نظر تحقیر به خودمان و ملت خودمان و آیندهى خودمان نگاه کنیم؟ دشمن میخواهد این را به ملت ما تلقین کند و در طول سالهاى متمادى تلقین کرده است. اینجور باوراندند که حتماً عنصر غربى پیشرو است و باید دنبال او حرکت کرد؛ نه، یک روزى تاریخ ما به ما نشان میدهد که قضیه بعکس بوده است. ما در دنیا پیشرو بودیم؛ پیشرو در علم بودیم، پیشرو در صنعت بودیم، پیشرو در تمدنسازى بودیم، پیشرو در فرهنگ بودیم؛ دیگران از ما یاد میگرفتند، مىآموختند؛ چرا امروز همان طور نشود؟ همت جوانان ما و نگاه آنها به مقولهى پیشرفت باید آنجور باشد که ما آن آینده را در نظر بگیریم.
من چندى قبل به جوانهاى دانشجو و نخبه این نکته را گفتم، باید همت شما این باشد که در دنیا به وضعى برسیم که اگر کسى بخواهد به تازههاى علمى دست پیدا کند، مجبور باشد زبان فارسى یاد بگیرد. جوانان ما این آینده را به عنوان یک آیندهى حتمى و قطعى در نظر بگیرند، براى آن تلاش کنند، براى آن کار کنند. نخبگان ما، نخبگان سیاسى ما، نخبگان علمى و فرهنگى ما، با این نگاهِ به آینده حرکت کنند، برنامهریزى کنند و به هیچ حدى قانع نباشند. این مقولهى پیشرفت است.[2]
پیشرفت ملت ایران در شاخص اعتماد به نفس ملی
خب، پیشرفت شاخصهائى دارد. یکى از شاخصهاى پیشرفت یک ملت، عزت ملى و اعتمادبهنفس ملى است. ادعاى من این است که با لحاظ این شاخص، ملت ما پیشرفت زیادى کرده است. امروز ملت ما داراى اعتمادبهنفس در عرصهى سیاست بینالمللى است. اینکه شما ملاحظه میکنید مسئولان کشور در مواجههى با قضایاى جهانى، با اعتمادبهنفسِ کامل حرف میزنند، ناشى از این است که ملت ما احساس عزت و اعتمادبهنفس میکند. اسلام به ما این اعتمادبهنفس را داده است. هر مقدارى که با اسلام و احکام قرآن و معارف قرآن آشناتر باشیم، این اعتمادبهنفس ملى بیشتر خواهد شد. مقولهى عزت ملى و اعتمادبهنفس ملى، به طور کلى محسوس است. در عرصههاى جهانى؛ چه در مسابقات علمىِ جهانى، چه در رقابتهاى سیاسىِ جهانى، امروز ملت ایران حرف براى گفتن دارد. مسئولین کشور به اعتماد ایستادگى ملت، در عرصههاى جهانى و صحنههاى بینالمللى مىایستند و کار خودشان را و حرف خودشان را پیش میبرند. این یک شاخص است.[3]
پیشرفت بدون عدالت اجتماعی با منطق اسلام پیشرفت نیست
یک شاخص دیگر براى پیشرفت، عدالت است. اگر کشورى در علم و فناورى و جلوههاى گوناگون تمدن مادى پیشرفت کند، اما عدالت اجتماعى در آن نباشد، این به نظر ما و با منطق اسلام پیشرفت نیست. امروز در بسیارى از کشورها علم پیشرفت کرده است، صنعت پیشرفت کرده است، شیوههاى گوناگون زندگى پیشرفت کرده است، اما فاصلهى طبقاتى عمیقتر و شکاف طبقاتى بیشتر شده است؛ این پیشرفت نیست؛ این پیشرفتِ سطحى و ظاهرى و بادکنکى است. وقتى که در یک کشورى، جمعیت معدودى بیشترین بهرهى مادى را از آن کشور میبرند و در همان کشور، در خیابانها مردم از سرما و گرما میمیرند، عدالت اینقدر نامفهوم و غیر عملى در آن کشور است. در خبرهاى جهانى میخوانیم که در فصل تابستان در شهرهاى ایالتهاى مختلف آمریکا، افرادى از گرما میمیرند! خب، چرا کسى از گرما بمیرد؟ این غیر از این است که سرپناه ندارند، خانه ندارند، جا ندارند؟ آمریکا همان کشورى است که ثروتمندترین آدمهاى دنیا و گردنکلفتترین شرکتها و کارتلها و تراستهاى دنیا در آن کشور هستند؛ بیشترین سود تجارتهاى سلاح در آن کشور است؛ اما در کشورى که آن ثروتهاى افسانهاى وجود دارد، عدهاى در تابستان از گرما، و در زمستان از سرما جان میدهند و میمیرند! این معنایش عدم وجود عدالت است. حالا در فیلمهاى سینمائى و ادعاهاى افسانهاى و داستانى، شکلهائى از عدالت را نمایش بدهند؛ خب، این با واقعیت فاصلهاش بسیار زیاد است. در کشورهائى که با شیوهى اقتصادىِ سرمایهدارى اداره میشوند و نام لیبرالیسم - آزادگرائى - را روى خودشان گذاشتهاند، یک چنین بدبختىهائى وجود دارد؛ در آنجا واقعیت زندگى این است.[4]
ضرورت پیشرفت در توزیع منابع عمومی در همه کشور
ما اگر بخواهیم پیشرفت کنیم، در درجهى اول، یکى از شاخصهاى مهم، عدالت است. ادعاى بنده این است که ما در این زمینه پیشرفت کردهایم؛ البته نه به قدرى که میخواهیم. اگر خودمان را با وضع قبل از انقلاب مقایسه کنیم، پیشرفت کردهایم؛ اگر خودمان را با بسیارى از کشورهاى دیگر که با نظامهاى گوناگون زندگى میکنند، مقایسه کنیم، بله پیشرفت کردهایم؛ اما اگر خودمان را مقایسه کنیم با آنچه که اسلام به ما گفته است و از ما خواسته است، نه، ما هنوز خیلى فاصله داریم و باید تلاش کنیم. این تلاش به عهدهى کیست؟ این تلاش به عهدهى مسئولان و مردم - با هم - است.
بله، ما از لحاظ توزیع منابع عمومى به همهى مناطق کشور، پیشرفت کردهایم. یک روزى بود که بیشترین منابع این کشور در مناطق مخصوصى که تعلق خاصى داشت به قدرتمندان آن روز و به دربار آن روز، صرف میشد؛ بسیارى از استانها و شهرها هم از منابع عمومى کشور هیچ حظ و بهرهاى نداشتند. قبل از انقلاب، یکى از استانهاى بزرگ این کشور - که البته نمیخواهم اسم بیاورم؛ قبلاً یک وقتى گفتم - پنج فرودگاه اختصاصى در پنج نقطهى استان داشت، که متعلق بود به وابستگان به دربار شاه؛ اما یک فرودگاه عمومى در آن استان وجود نداشت! یعنى مردم براى استفادهى از فرودگاه و هواپیما و رفتوآمد هوائى، هیچ امکانى نداشتند؛ در حالى که در همان استان، پنج فرودگاه براى اشخاص خاص وجود داشت؛ این بىعدالتى بود. امروز وقتى نگاه میکنیم، مىبینیم از لحاظ خدمات، از لحاظ جادهسازى، از لحاظ ساختن بزرگراهها و آزادراهها و جادههاى راحت، سرتاسر کشور برخوردارند. از لحاظ گسترش تحصیل علم، در سرتاسر کشور این امتیاز و این امکان وجود دارد. همان طور که اشاره کردم، مناطق متعددى از کشور در آن روز، حتّى شهرها، از لحاظ دبیرستان در مضیقه بودند. بنده در استان سیستان و بلوچستان تبعید بودم؛ اوضاع را آنجا میدیدم. از لحاظ دبیرستان، بسیارى از شهرهاى آن استان در مضیقه بودند. یک مرکز نیمبندِ ضعیفِ درجهى سوم چهارمِ دانشگاهى در کل آن استان وجود داشت. امروز شما وقتى در آن استان و بقیهى استانها نگاه کنید، مىبینید در همهى شهرها دانشگاه وجود دارد؛ یعنى امکان تحصیل. خب، این عدالت است. این معنایش این است که امکان تحصیل علم توزیع شده است بین مناطق گوناگون کشور؛ امکانات مادى کشور، منابع مالى، علم توزیع شده است؛ این بسیار چیز خوبى است. در گذشته، نخبگان شهرهاى دوردست و کسانى که داراى استعداد بودند، امکان بروز و ظهور نداشتند؛ امروز چرا، امکان بروز و ظهور دارند. در اسفراین و هر نقطهى دیگرى، وقتى انسان بااستعدادى حضور داشته باشد و بتواند نخبگىِ خودش را نشان دهد، دستگاههاى گوناگون کشور از او استقبال میکنند، او را گرامى میدارند و از امکان او استفاده میکنند. در گذشته اینجور نبود. بنابراین نسبت به گذشته، مطمئناً این شاخص پیشرفت - که شاخص عدالت است - برجسته است؛ اما نسبت به آنچه که ما از اسلام فهمیدیم و شناختیم، نه، ما هنوز عقبیم؛ باید تلاش کنیم و کار کنیم.[5]
رموز پیشرفت در عرصه جنگ ارادهها
در این عرصهى رویاروئى و رزم انسانى و جنگ ارادهها، آنچه که میتواند تعیینکننده باشد، عبارت است از تصمیم و اراده و بصیرت و روشنبینى شما مردم عزیز. وحدت ملت ایران، اتحاد کلمهى مسئولان کشور، همکارى دستگاههاى مختلف، وظیفهشناسى و مسئولیتشناسى آحاد مردم میتواند ما را به پیشرفتهاى بیشترى برساند؛ میتواند آن چهرهاى را که متناسب با این کشور و این ملت عزیز و بااستعداد است، براى ما به وجود بیاورد ...
این پیشرفتى که عرض کردیم، این آیندهى روشنى که ترسیم کردیم، این افق زیبا و شیوا و جذابى که در مقابل ماست، فقط در صورتى قابل تحقق است که ما هشیار باشیم، بیدار باشیم، متوجه باشیم، دچار غفلت نشویم، خیال نکنیم که حالا همه چیز روبهراه است؛ با خیال راحت فقط مشغول کارهاى شخصى خودمان باشیم، از نگاه به آیندهى کشور غفلت کنیم.[6]
ما در آغازین گامها در راه پیشرفت هستیم
ما حقیقتاً نیازمند آن هستیم که بساط آموزش را و پرورش را در کشورمان رونق دهیم. مسئلهى انقلاب اسلامى و نظام جمهورى اسلامى فقط این نبود و نیست که حالا یک کشورى در عِداد کشورهاى دیگر و در مسابقهى با آنها قرار گیرد، از لحاظ پیشرفت مادى و پیشرفت علمى و پیشرفت نظامى و پیشرفت سیاسى؛ آنطورى که معمولاً سران کشورها دنبال آن هستند. مسئلهى اسلام و تشکیل حکومت در اسلام، مسئلهى یک صیرورت است؛ یک تحول در اندرون انسانى است. در درون ما، هم عناصر فرشتگى وجود دارد، هم عناصر سبعیت؛ «لقد خلقنا الانسان فى احسن تقویم. ثمّ رددناه اسفل سافلین».(1) یعنى استعداد علوّ و ترقى و تعالى و استعداد تنزل و سقوط، تقریباً شاید بشود گفت بىنهایت در ما افراد انسان وجود دارد. فلسفهى آفرینش انسان این است که آن استعدادهاى برجستهى مثبتِ مفید و ممتاز از لحاظ ارزشهاى الهى، با اختیار خود انسان و با مجاهدت انسانى، غلبه پیدا کند بر آن خصلتهاى حیوانیت و سبعیت؛ که اگر این غلبه پیدا شد، آن وقت همان استعدادهاى حیوانى هم جهتگیرى درستى پیدا خواهد کرد. روح تعرض و تطاول اگر چنانچه در خدمت تقوا قرار گرفت، از تعرض به حریمهاى مقدس - حریمهاى انسانى، حریمهاى اجتماعى، حریمهاى اخلاقى - جلوگیرى خواهد کرد؛ در یک جهت درستى به کار خواهد افتاد.
در قرآن و در اسلام به «قتال» امر شده است. قتال یعنى کشتن، یعنى مواجههى با کشتار؛ اما این قتال، استفادهى بهینه از آن روحیهاى است که در انسان وجود دارد؛ در خدمت هدایت بشریت و در خدمت ساختن یک دنیاى آباد و آزاد و متعالى به کار میرود. این قتال در واقع به معناى نابود کردن حجابها و موانع دستیابى انسان به قلههاى رفیع کرامت بشرى و انسانى است. اگر چنانچه این خصلتها و خلقیات و استعدادهاى برتر و باکرامت ترجیح داده شد، دنیا، دنیاى خوبى خواهد شد؛ دنیاى سعادت خواهد شد. در آن دنیا تجاوز نیست، تعدى نیست؛ در آن دنیا پستى و فرومایگى نیست؛ در آن دنیا تعطیل استعدادهاى انسانى نیست، به انحراف کشیدن این استعدادها نیست؛ در آن دنیا فقر نیست، تبعیض نیست. ببینید چه دنیاى خوبى خواهد شد. در آن دنیا انسان خواهد توانست از همهى ظرفیت وجودىِ خود استفاده کند. ظرفیت وجودى ما این نیست که تا امروز دانش بشر و تجربهى بشر به آن رسیده؛ ظرفیتها خیلى بیشتر از اینهاست. ...
ما در آغازین گامهاى خودمان در این راه هستیم؛ هرچه هم پیشرفت کرده باشیم. نه اینکه ما به این پیشرفتهاى علمى اهمیت ندهیم؛ خب، مىبینید که چقدر هم افتخار میکنیم؛ پیشرفت علمى داریم، پیشرفت فناورى داریم، پیشرفت سیاسى داریم، پیشرفتهاى سازندگى داریم، توانائى ملى داریم، عزت عمومى داریم؛ اینها همه خیلى باارزش است؛ لیکن اینها گامهاى اوّلىِ کار است.[7]
پیشرفت ملت ایران پیشرفت فوق العادهای است
پیشرفت ما در این زمینههائى که مورد علاقهى ما و مجموعهى قشر فرهنگى و علمى کشور است، انصافاً پیشرفت فوقالعادهالعادهاى است. یعنى هیچ نباید تردید کنیم که ما میتوانیم. این جلوى چشم همه است. ما در آغاز انقلاب، حدود صد و هفتاد هزار دانشجو داشتیم، امروز بیش از چهار میلیون دانشجو داریم. در آن زمان، پنج هزار عضو هیئت علمى داشتیم. همان اوائل، بنده خودم یادم هست که این رقمِ پنج هزار، هِى تکرار میشد. بعضىها میگذاشتند میرفتند، که قابل شمارش بود؛ میگفتند آقا یکى کم شد، ده تا کم شد! امروز اعضاى هیئت علمى ما بسیار فراتر از اینهاست. خوشبختانه ما دهها هزار اعضاى هیئت علمى داریم. امروز دویست دانشگاه جامع در سرتاسر کشور هست، دو هزار دانشگاه و مرکز آموزش عالى در سطح کشور وجود دارد؛ اینها چیزهاى کمى نیست. ما همهى اینها را در شرائط تنگدستى انجام دادیم. همین تحریمى که حالا گفته میشود تشدید کردند یا رو به تشدید دائمى است، خب، از اول وجود داشته. ما علاوهى بر این، جنگ هم داشتیم؛ علاوهى بر این، در دورانهاى مختلفى کاهش قیمتهاى نفت داشتیم؛ مشکلات فراوان داخلى بر ما تحمیل کرده بودند؛ افزایش جمعیت را داشتیم - جمعیت ما اول انقلاب سى و پنج میلیون بود؛ جمعیت دو برابر شده - همهى این مسائل بوده است؛ در عین حال ما بحمداللَّه این پیشرفت را پیدا کردیم.[8]ى این مسائل بوده است؛ در عین حال ما بحمداللَّه این پیشرفت را پیدا کردیم.[8]
پیشرفت در منطق اسلام
اگر بخواهیم هدفهاى ملت ایران را در یک مفهوم خلاصه کنیم که بتواند تا حدود زیادى خواستههاى عمومى کشور و ملت را بیان کند و آن را در بر بگیرد، آن مفهوم کلیدى عبارت است از پیشرفت؛ منتها با تعریفى که اسلام براى پیشرفت میکند. پیشرفت در منطق اسلام، متفاوت است با پیشرفت در منطق تمدن مادى غرب. آنها یک بُعدى مىبینند، آنها با یک جهت - جهت مادى - به پیشرفت نگاه میکنند. پیشرفت در نظر آنها، در درجهى اول و به عنوان مهمترین، عبارت است از پیشرفت در ثروت و پیشرفت در علم و پیشرفت نظامى و پیشرفت فناورى. پیشرفت در منطق غربى اینهاست؛ اما در منطق اسلامى، پیشرفت ابعاد بیشترى دارد: پیشرفت در علم، پیشرفت در اخلاق، پیشرفت در عدالت، پیشرفت در رفاه عمومى، پیشرفت در اقتصاد، پیشرفت در عزت و اعتبار بینالمللى، پیشرفت در استقلال سیاسى - اینها همه در مفهوم پیشرفت، در اسلام گنجانده شده است - پیشرفت در عبودیت و تقرب به خداى متعال؛ یعنى جنبهى معنوى، جنبهى الهى؛ این هم جزو پیشرفتى است که در اسلام هست و در انقلاب ما هدف نهائى ماست: تقرب به خدا.[9]
منابع:
[1] بیانات رهبری در اجتماع مردم اسفراین ۱۳۹۱/۰۷/۲۲
[2] بیانات رهبری در اجتماع مردم اسفراین ۱۳۹۱/۰۷/۲۲
[3] بیانات رهبری در اجتماع مردم اسفراین ۱۳۹۱/۰۷/۲۲
[4] بیانات رهبری در اجتماع مردم اسفراین ۱۳۹۱/۰۷/۲۲
[5] بیانات رهبری در اجتماع مردم اسفراین ۱۳۹۱/۰۷/۲۲
[6] بیانات رهبری در اجتماع مردم اسفراین ۱۳۹۱/۰۷/۲۲
[7] بیانات رهبری در دیدار معلمان و اساتید دانشگاههای خراسان شمالى ۱۳۹۱/۰۷/۲۰
[8] بیانات رهبری در دیدار معلمان و اساتید دانشگاههای خراسان شمالى ۱۳۹۱/۰۷/۲۰
[9] بیانات رهبری در اجتماع بزرگ مردم بجنورد ۱۳۹۱/۰۷/۱۹
۹۱/۰۷/۲۳