پژوهشگر و دانشجوی دکتری روابط بینالملل دانشگاه تهران
مسئلهی خصومت ایالات متحدهی آمریکا با ملت و حکومت ایران داستان تازهای نیست؛ سه دههی تمام، خصومت و بدخواهی آمریکا، کوچکترین مجالی برای تصور اعتمادسازی (confidence building) در یک آیندهی قابل پیشبینی باقی نگذارده است. رهبران ایالات متحده همواره جمهوری اسلامی را بازیگری خطرناک، متمرد، دردسرآفرین، حامی تروریسم، چالشگر نظم و امنیت جهانی و تهدیدی جدی برای منافع خود دانستهاند که الزاماً باید سرنگون گردد. ایرانیان نیز آمریکا را بزرگترین دشمن اسلام و ابرقدرتی مستکبر، ستمگر، امپریالیست، بیعدالت و غیر قابل اعتماد قلمداد میکنند و شعار «مرگ بر آمریکا» همچنان طرفداران بسیاری در میان تودههای مردمی ایران دارد.
اکنون باید دید که عوامل اصلیِ موجد اختلاف و بیاعتمادی ایرانیها به ایالات متحدهی آمریکا کدامند. نوشتار حاضر میکوشد تا این موضوع را در قالب نظریهی سازهانگاری اجتماعی (social constructivism) در دانش روابط بینالملل و با تأکید بر مسئلهی «برساختگی هویتها» مورد بررسی قرار دهد.
۱. سازهانگاری اجتماعی و برساختگی هویت:
نظریهی سازهانگاری ضمن ردّ استقلال واقعیتهای بیرونی از تأثیرات ذهن انسانها، واقعیتها را «برساختههای اجتماعی»(socially constructed) میپندارد که بر اثر دخل و تصرف اذهان در آنها معنی و مفهوم مییابند. به عبارت دیگر، برای یک متفکر سازهانگار، مهم اصل یک واقعیت نیست، بلکه مهم آن فهم مشترکی است که یا از اساس به یک پدیده هستی میبخشد (در مورد پدیدههای اجتماعی) یا اینکه هستیِ آن را معنیدار میسازد (در مورد پدیدههای مادی). لذا از منظر سازهانگاری، ایدهها، تصورات، انگارهها و ساختارهای بینالأذهانی نقش تعیینکنندهای در عرصهی اجتماعات بشری دارند و واقعیات بیمعنی را معنی میبخشند.
روند مداوم و بیوقفهی خصومت، مردم ایران را به یک باور جاافتادهی بیناذهنی و یک آگاهی مشترک رسانده است که باید آمریکا را دشمن خویش بپندارند و نسبت به آن بیاعتماد باشند. تجربههای متواتر تاریخی سبب شده ایرانیان هویت خود را در تعارض با هویت آمریکایی تعریف کنند.
مقولهی «آگاهی مشترک» (shared knowledge) جایگاه رفیعی در مباحث سازهانگاران دارد. به زعم ایشان، سرشت نظام بینالملل و هویتها و اولویتهای بازیگرانِ این نظام، سیال و تغییرپذیر است. سازهانگاران اگرچه بر اهمیت توزیع مادی قدرت معترف هستند، لکن معتقدند که باورها و اندیشهها و ارزشها نیز میتوانند رفتار بازیگران و تبعاً سرشت نظام بینالملل را دگرگون سازند. اصولاً در مکتب سازهانگاری، چیستی یک بازیگر (هویت او) ساخته و پرداختهی آگاهی، باورها و انتظارات است و لذا باید علاوه بر تواناییهای مادی، آگاهی و رویههای مشترک اجتماعی را نیز مد نظر قرار داد.۱
از دیگر ویژگیهای سازهانگاران، توجه به اهمیت مقولهی «هویت» است. بر طبق این نظریه، نیروهای مادی به خودیِ خود معنای ذاتی و نفسالأمری ندارند، بلکه معنی آنها از لحاظ اجتماعی توسط انسانها و ایدههای آنان خلق میشود. در نتیجه این ما هستیم که به عوامل مادیِ ذاتاً بیمعنی صبغهی معنی میبخشیم. مثلاً برخورداری چین و روسیه از سلاح هستهای برای آمریکا معنایی متفاوت نسبت به برخورداری فرانسه یا انگلستان از این سلاح دارد و هرچند که تسلیحات هستهای از حیث مادی مشابه هستند، اما آمریکاییها به دلیل هویتی که برای انگلستان در ذهن خود برساختهاند، از جانب سلاح انگلستان احساس تهدید نمیکنند. این در حالی است که چهبسا آمریکاییها اسلحهی هستهای چین یا روسیه را تهدیدآمیز بینگارند.۲
۲. ایرانیان و برساختن هویت آمریکا در گذار زمان:
مردم ایران چندین دهه است که ایالات متحدهی آمریکا را به عنوان یک ابرقدرت مستکبر و سلطهگر شناختهاند و ردّ پای این کشور را آشکارا و نهان در بسیاری از حوادث ناگوار تاریخی مانند جنگها، کودتاها، دسیسهها، ترورها، تحریمها، خرابکاریها و کارشکنیها مشاهده کرده و از رهبران ابرقدرت جهانی چیزی جز تهدید، زورگویی، خصومت و کینهورزی ندیدهاند. آنچه که از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تا کنون از رفتار آمریکا در حافظهی تاریخی ایرانیان مانده، تنها تداوم بدخواهی و دشمنی بوده است. (دراینباره اینفوکلیپ زیر را ببینید)
اکنون باید دید که عوامل اصلیِ موجد اختلاف و بیاعتمادی ایرانیها به ایالات متحدهی آمریکا کدامند. نوشتار حاضر میکوشد تا این موضوع را در قالب نظریهی سازهانگاری اجتماعی (social constructivism) در دانش روابط بینالملل و با تأکید بر مسئلهی «برساختگی هویتها» مورد بررسی قرار دهد.
۱. سازهانگاری اجتماعی و برساختگی هویت:
نظریهی سازهانگاری ضمن ردّ استقلال واقعیتهای بیرونی از تأثیرات ذهن انسانها، واقعیتها را «برساختههای اجتماعی»(socially constructed) میپندارد که بر اثر دخل و تصرف اذهان در آنها معنی و مفهوم مییابند. به عبارت دیگر، برای یک متفکر سازهانگار، مهم اصل یک واقعیت نیست، بلکه مهم آن فهم مشترکی است که یا از اساس به یک پدیده هستی میبخشد (در مورد پدیدههای اجتماعی) یا اینکه هستیِ آن را معنیدار میسازد (در مورد پدیدههای مادی). لذا از منظر سازهانگاری، ایدهها، تصورات، انگارهها و ساختارهای بینالأذهانی نقش تعیینکنندهای در عرصهی اجتماعات بشری دارند و واقعیات بیمعنی را معنی میبخشند.

مقولهی «آگاهی مشترک» (shared knowledge) جایگاه رفیعی در مباحث سازهانگاران دارد. به زعم ایشان، سرشت نظام بینالملل و هویتها و اولویتهای بازیگرانِ این نظام، سیال و تغییرپذیر است. سازهانگاران اگرچه بر اهمیت توزیع مادی قدرت معترف هستند، لکن معتقدند که باورها و اندیشهها و ارزشها نیز میتوانند رفتار بازیگران و تبعاً سرشت نظام بینالملل را دگرگون سازند. اصولاً در مکتب سازهانگاری، چیستی یک بازیگر (هویت او) ساخته و پرداختهی آگاهی، باورها و انتظارات است و لذا باید علاوه بر تواناییهای مادی، آگاهی و رویههای مشترک اجتماعی را نیز مد نظر قرار داد.۱
از دیگر ویژگیهای سازهانگاران، توجه به اهمیت مقولهی «هویت» است. بر طبق این نظریه، نیروهای مادی به خودیِ خود معنای ذاتی و نفسالأمری ندارند، بلکه معنی آنها از لحاظ اجتماعی توسط انسانها و ایدههای آنان خلق میشود. در نتیجه این ما هستیم که به عوامل مادیِ ذاتاً بیمعنی صبغهی معنی میبخشیم. مثلاً برخورداری چین و روسیه از سلاح هستهای برای آمریکا معنایی متفاوت نسبت به برخورداری فرانسه یا انگلستان از این سلاح دارد و هرچند که تسلیحات هستهای از حیث مادی مشابه هستند، اما آمریکاییها به دلیل هویتی که برای انگلستان در ذهن خود برساختهاند، از جانب سلاح انگلستان احساس تهدید نمیکنند. این در حالی است که چهبسا آمریکاییها اسلحهی هستهای چین یا روسیه را تهدیدآمیز بینگارند.۲
۲. ایرانیان و برساختن هویت آمریکا در گذار زمان:
مردم ایران چندین دهه است که ایالات متحدهی آمریکا را به عنوان یک ابرقدرت مستکبر و سلطهگر شناختهاند و ردّ پای این کشور را آشکارا و نهان در بسیاری از حوادث ناگوار تاریخی مانند جنگها، کودتاها، دسیسهها، ترورها، تحریمها، خرابکاریها و کارشکنیها مشاهده کرده و از رهبران ابرقدرت جهانی چیزی جز تهدید، زورگویی، خصومت و کینهورزی ندیدهاند. آنچه که از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تا کنون از رفتار آمریکا در حافظهی تاریخی ایرانیان مانده، تنها تداوم بدخواهی و دشمنی بوده است. (دراینباره اینفوکلیپ زیر را ببینید)
این روند مداوم و بیوقفهی خصومت، مردم ایران را به یک باور جاافتادهی بیناذهنی و یک آگاهی مشترک رسانده است که باید آمریکا را دشمن خویش بپندارند و نسبت به آن بیاعتماد باشند. به عبارت دیگر، تجربههای متواتر تاریخی سبب شده ایرانیانِ انقلابی و استکبارستیز هویت خود را در تعارض با هویت آمریکایی تعریف کنند. از این رو است که شعار مرگ بر آمریکا در کشور ایران همچنان یک شعار ملی به حساب میآید. رهبر معظم انقلاب با تأکید بر نقش این تجربهی تاریخی در تداوم خصومت مردم ایران با آمریکا اظهار میدارد:
«مسئله این است که ملت ایران به گذشتهى خود که نگاه مىکند، تا اول انقلاب از دولت آمریکا یکسره دشمنى نسبت به خودش مشاهده مىکند. بعد، از اول انقلاب هم تا امروز یکسره دشمنیهاى آمریکا را نسبت به خودش، نسبت به مصالح ملى و نسبت به حکومت مورد علاقهى خودش ملاحظه مىکند [...] ملت ایران نگاه مىکند مىبیند که یک دشمن آن طرف ایستاده است. بنابراین تلقى ملت ما از دولت آمریکا این نیست که نسبت به او اعتماد ندارد، بلکه او را دشمن خود مىداند.»۳
۳. نقش ایدئولوژی در هویتسازی:
جدا از تجربهی تاریخی، الزامات ایدئولوژیک نیز مانع از پیوند نظام اسلامی و انقلابی ایران با یک ابرقدرت مستکبر شده است. سیاست در جمهوری اسلامی ایران کاملاً بر مدار ایدئولوژی و شریعت اسلام میگردد و این تداخل و درهمفرورفتگیِ دین و سیاست، جمهوری اسلامی را چه از نظر اهداف غایی و چه از حیث رفتار و عملکرد، با دیگر نظامهای سیاسی متفاوت میسازد، زیرا اولاً هدف غایی در یک حکومت دینمحور به صِرف ارتقاء مؤلفههای قدرت مادی و افزایش رفاه اقتصادی محدود نمیماند. ثانیاً رفتار و عملکرد چنین حکومتی نیز همواره مقید به اصول اسلامی و انقلابی است؛ اصولی که هرگز نمیگذارند منافع ملی یا سود اقتصادی، توجیهگر ارتکاب به هر عملی باشد.
جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک بازیگر ایدئولوژیک که مُجاز نیست از دایرهی حدود اسلامی گامی فراتر نهد، نمیتواند با ایالات متحدهی آمریکا که در قاموس اسلام مصداق بارز ظلم و استکبار است، طرح دوستی بریزد. این بر خلاف نص صریح قرآن کریم است که بارها و بارها از جمله در آیات ذیل مسلمانان را از برقراری هرگونه دوستی و ائتلاف با کفار و دشمنان خدا اکیداً برحذر داشته و بر بیاعتماد بودن و سوءظن داشتن به آنان تأکید میورزد.
«ای کسانی که ایمان آوردهاید! دشمن من و دشمن خود را دوست نگیرید. شما با آنان طرح دوستی میافکنید و حال اینکه آنان نسبت به حقی که برای شما آمده است، کفر ورزیدهاند.»۴
«ای مؤمنان! بیگانگان را همراز خود مگیرید، زیرا آنها از هیچگونه آسیبرسانی در حق شما کوتاهی نمیکنند. دوست دارند شما در رنج باشید. همانا کینه از گفتارشان پیداست و آنچه دلهایشان پنهان میدارد، بزرگتر است.»۵
به عبارت دیگر، ایستارها و ایدهها و انگارههای مذهبی نیز مانع از آن است که دولت و ملت ایران بتوانند هویت آمریکایی را به عنوان یک هویت دوست و قابل اعتماد در فضای بیناذهنی خود بربسازند، زیرا بر اساس ایدئولوژی اسلامی، کفار و مستکبرین جهان همواره در جبههی مقابل اهل ایمان تعریف میشوند. با استناد به همین اصول بوده که حضرت امام خمینی رضواناللهعلیه راهبرد استکبارستیزی، تقابل با مستکبرین و جبههگیری در برابر امپریالیسم نظام سلطه را به عنوان شاهراه حرکت انقلاب برگزیدند و افقهای آینده را بر وفق آن ترسیم کردند. رهبر معظم انقلاب نیز همین سیاست راهبردی را به عنوان تداوم خط مشی امام راحل ادامه دادهاند. از منظر ایشان آمریکا بیتردید بارزترین مفهوم استکبارگری در دوران معاصر به شمار میآید:
«جمهورى اسلامى رابطه با رژیم آمریکا را که رمز و نشانهى قلدرى و سلطهى ناحق و مظهر ستم به ملتهاى ضعیف عالم است، مردود مىداند و تا وقتى آن رژیم مستکبرانه به ملتها ظلم مىکند، در دولتها و کشورها دخالت مىکند، از رژیمهاى نامشروعى چون رژیم منفور صهیونیستى حمایت مىکند، با نهضتهاى آزادیخواهانه و بیدارى ملتها ستیزه مىکند و بهخصوص با ملت مسلمان پیشگام ایران و ملتهاى بپاخاستهى مسلمان دشمنى مىورزد، هرگز با آن رژیم رابطه برقرار نخواهد کرد.»۶
ایستارها و ایدهها و انگارههای مذهبی نیز مانع از آن است که دولت و ملت ایران بتوانند هویت آمریکایی را به عنوان یک هویت دوست و قابل اعتماد در فضای بیناذهنی خود بربسازند، زیرا بر اساس ایدئولوژی اسلامی، کفار و مستکبرین جهان همواره در جبههی مقابل اهل ایمان تعریف میشوند.
ایشان در مقام یک رهبر دینی و متفکر مسلمان، در اجلاس بیداری اسلامی و هنگام سخنرانی برای شخصیتهای برجستهی جهان اسلام نیز به استناد تجربیات تاریخی و بنا بر ملاحظات ایدئولوژیک، آنان را فرامیخوانند تا نسبت به قدرتهای مستکبر بیاعتماد باشند:
«هرگز به آمریکا و ناتو و به رژیمهاى جنایتکارى چون انگلیس و فرانسه و ایتالیا که زمانى دراز سرزمین شما را میان خود تقسیم و غارت کردند، اعتماد نکنید. به آنها سوءظن داشته باشید و لبخند آنها را باور نکنید. پشت این لبخندها و وعدهها توطئه و خیانت نهفته است.»۷

رهبر معظم انقلاب برقراری رابطه با ایالات متحدهی آمریکا را تنها در صورت از بین رفتن خوی استکباری این دولت، یعنی «دگردیسی هویتی» آن امکانپذیر میدانند و البته به تحقق چنین شرایطی هم چندان خوشبین نیستند:
«آمریکا از مصادیق و مواردى است که ما ارتباط با او را قبول نداریم و رد مىکنیم. سؤال مىشود تا کى؟ پاسخ این پرسش را هم امام رضواناللهعلیه و هم همهى کسانى که در این باره صحبت کردهاند، گفتهاند: تا وقتى که سیاستهاى مبنى بر زور و ظلم و فشار و خصومت با جمهورى اسلامى و حمایت از دشمنان جمهورى اسلامى و پشتیبانى بىقید و شرط از دولت صهیونیستى خاتمه پیدا کند. امام فرمودند: «تا وقتى که آدم بشود.» یعنى این روشهاى غلط را اصلاح بکند. البته حقیقتاً ما در جبین آن کشتى نور رستگارى هم نمىبینیم.»۸
۴. جمعبندی:
با این حساب درمییابیم آنچه آمریکا را به خصمی غیر قابل معاشرت بدل ساخته، همانا نحوهی برساخته شدن هویت آن در بیناذهنیت ملت ایران طی چند دهه و تحت تأثیر تجارب تاریخی بوده است. یعنی مسئلهی «دگرسازی» از آمریکا و پافشاری بر موضع قهر و مخاصمه با آن ناشی از سلیقه و صلاحدید شخصی رهبران انقلاب اسلامی نیست، بلکه در گذر زمان این آگاهی مشترک در ذهنیت ایرانیان شکل گرفته است که باید ایالات متحده را خصم و دگرِ خود پنداشت و باید نسبت به آن بیاعتماد بود. از سوی دیگر، ایدهها و انگارههای دینی نیز همواره موجب تقویت و تشدید این احساس غیریت و دگربودگی شده است. به عبارت دیگر، راهبرد آمریکاستیزی به عنوان فرعی بر راهبرد کلانتر استکبارستیزی که جهتگیری اصلی جمهوری اسلامی در عرصهی سیاست خارجی را مشخص میسازد، ریشه در بطن تعالیم عالیهی اسلام دارد و بر شالودهی اصول سیاسی و بینالمللی اسلام استوار است. از این حیث، رویکرد ضدیت با ایالات متحده را باید پیامد طبیعی درونمایهی انقلابی و ایدئولوژیک نظام اسلامی قلمداد کرد.
به نظر میرسد شرایط موجود تنها در صورتی تغییر خواهد کرد که ذهنیت ایرانی نسبت به ایالات متحده اصلاح گردد و تصویر برساختهی دیگری از هویت آمریکایی جایگزین تصویر کنونی گردد، اما اولاً این مسئله نیازمند گذر زمانی دراز و تجربهی تاریخی است و به شکل دفعی و ناگهانی محقق نخواهد شد. ثانیاً تداوم رفتارهای خصمانهی ایالات متحده با جمهوری اسلامی ایران و از جمله إعمال تحریمهای بیسابقهی اقتصادی، فشارهای دیپلماتیک و تهدیدهای گاه و بیگاه نظامی موجب پابرجا ماندن تصویر هویتی موجود گردیده و راه را بر هرگونه تغییری سد نموده است. در حقیقت رفتارهای نامعقول ایالات متحده با جمهوری اسلامی ایران عملاً فروریختن دیوار قطور بیاعتمادی را اسیر یک دور باطل کرده است. به این صورت که پایان خصومتها منوط به تغییر ذهنیتها است، اما تداوم خصومتها مانع از تغییر ذهنیتها میگردد.
«مسئله این است که ملت ایران به گذشتهى خود که نگاه مىکند، تا اول انقلاب از دولت آمریکا یکسره دشمنى نسبت به خودش مشاهده مىکند. بعد، از اول انقلاب هم تا امروز یکسره دشمنیهاى آمریکا را نسبت به خودش، نسبت به مصالح ملى و نسبت به حکومت مورد علاقهى خودش ملاحظه مىکند [...] ملت ایران نگاه مىکند مىبیند که یک دشمن آن طرف ایستاده است. بنابراین تلقى ملت ما از دولت آمریکا این نیست که نسبت به او اعتماد ندارد، بلکه او را دشمن خود مىداند.»۳
۳. نقش ایدئولوژی در هویتسازی:
جدا از تجربهی تاریخی، الزامات ایدئولوژیک نیز مانع از پیوند نظام اسلامی و انقلابی ایران با یک ابرقدرت مستکبر شده است. سیاست در جمهوری اسلامی ایران کاملاً بر مدار ایدئولوژی و شریعت اسلام میگردد و این تداخل و درهمفرورفتگیِ دین و سیاست، جمهوری اسلامی را چه از نظر اهداف غایی و چه از حیث رفتار و عملکرد، با دیگر نظامهای سیاسی متفاوت میسازد، زیرا اولاً هدف غایی در یک حکومت دینمحور به صِرف ارتقاء مؤلفههای قدرت مادی و افزایش رفاه اقتصادی محدود نمیماند. ثانیاً رفتار و عملکرد چنین حکومتی نیز همواره مقید به اصول اسلامی و انقلابی است؛ اصولی که هرگز نمیگذارند منافع ملی یا سود اقتصادی، توجیهگر ارتکاب به هر عملی باشد.
جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک بازیگر ایدئولوژیک که مُجاز نیست از دایرهی حدود اسلامی گامی فراتر نهد، نمیتواند با ایالات متحدهی آمریکا که در قاموس اسلام مصداق بارز ظلم و استکبار است، طرح دوستی بریزد. این بر خلاف نص صریح قرآن کریم است که بارها و بارها از جمله در آیات ذیل مسلمانان را از برقراری هرگونه دوستی و ائتلاف با کفار و دشمنان خدا اکیداً برحذر داشته و بر بیاعتماد بودن و سوءظن داشتن به آنان تأکید میورزد.


به عبارت دیگر، ایستارها و ایدهها و انگارههای مذهبی نیز مانع از آن است که دولت و ملت ایران بتوانند هویت آمریکایی را به عنوان یک هویت دوست و قابل اعتماد در فضای بیناذهنی خود بربسازند، زیرا بر اساس ایدئولوژی اسلامی، کفار و مستکبرین جهان همواره در جبههی مقابل اهل ایمان تعریف میشوند. با استناد به همین اصول بوده که حضرت امام خمینی رضواناللهعلیه راهبرد استکبارستیزی، تقابل با مستکبرین و جبههگیری در برابر امپریالیسم نظام سلطه را به عنوان شاهراه حرکت انقلاب برگزیدند و افقهای آینده را بر وفق آن ترسیم کردند. رهبر معظم انقلاب نیز همین سیاست راهبردی را به عنوان تداوم خط مشی امام راحل ادامه دادهاند. از منظر ایشان آمریکا بیتردید بارزترین مفهوم استکبارگری در دوران معاصر به شمار میآید:
«جمهورى اسلامى رابطه با رژیم آمریکا را که رمز و نشانهى قلدرى و سلطهى ناحق و مظهر ستم به ملتهاى ضعیف عالم است، مردود مىداند و تا وقتى آن رژیم مستکبرانه به ملتها ظلم مىکند، در دولتها و کشورها دخالت مىکند، از رژیمهاى نامشروعى چون رژیم منفور صهیونیستى حمایت مىکند، با نهضتهاى آزادیخواهانه و بیدارى ملتها ستیزه مىکند و بهخصوص با ملت مسلمان پیشگام ایران و ملتهاى بپاخاستهى مسلمان دشمنى مىورزد، هرگز با آن رژیم رابطه برقرار نخواهد کرد.»۶

ایشان در مقام یک رهبر دینی و متفکر مسلمان، در اجلاس بیداری اسلامی و هنگام سخنرانی برای شخصیتهای برجستهی جهان اسلام نیز به استناد تجربیات تاریخی و بنا بر ملاحظات ایدئولوژیک، آنان را فرامیخوانند تا نسبت به قدرتهای مستکبر بیاعتماد باشند:
«هرگز به آمریکا و ناتو و به رژیمهاى جنایتکارى چون انگلیس و فرانسه و ایتالیا که زمانى دراز سرزمین شما را میان خود تقسیم و غارت کردند، اعتماد نکنید. به آنها سوءظن داشته باشید و لبخند آنها را باور نکنید. پشت این لبخندها و وعدهها توطئه و خیانت نهفته است.»۷

رهبر معظم انقلاب برقراری رابطه با ایالات متحدهی آمریکا را تنها در صورت از بین رفتن خوی استکباری این دولت، یعنی «دگردیسی هویتی» آن امکانپذیر میدانند و البته به تحقق چنین شرایطی هم چندان خوشبین نیستند:
«آمریکا از مصادیق و مواردى است که ما ارتباط با او را قبول نداریم و رد مىکنیم. سؤال مىشود تا کى؟ پاسخ این پرسش را هم امام رضواناللهعلیه و هم همهى کسانى که در این باره صحبت کردهاند، گفتهاند: تا وقتى که سیاستهاى مبنى بر زور و ظلم و فشار و خصومت با جمهورى اسلامى و حمایت از دشمنان جمهورى اسلامى و پشتیبانى بىقید و شرط از دولت صهیونیستى خاتمه پیدا کند. امام فرمودند: «تا وقتى که آدم بشود.» یعنى این روشهاى غلط را اصلاح بکند. البته حقیقتاً ما در جبین آن کشتى نور رستگارى هم نمىبینیم.»۸
۴. جمعبندی:
با این حساب درمییابیم آنچه آمریکا را به خصمی غیر قابل معاشرت بدل ساخته، همانا نحوهی برساخته شدن هویت آن در بیناذهنیت ملت ایران طی چند دهه و تحت تأثیر تجارب تاریخی بوده است. یعنی مسئلهی «دگرسازی» از آمریکا و پافشاری بر موضع قهر و مخاصمه با آن ناشی از سلیقه و صلاحدید شخصی رهبران انقلاب اسلامی نیست، بلکه در گذر زمان این آگاهی مشترک در ذهنیت ایرانیان شکل گرفته است که باید ایالات متحده را خصم و دگرِ خود پنداشت و باید نسبت به آن بیاعتماد بود. از سوی دیگر، ایدهها و انگارههای دینی نیز همواره موجب تقویت و تشدید این احساس غیریت و دگربودگی شده است. به عبارت دیگر، راهبرد آمریکاستیزی به عنوان فرعی بر راهبرد کلانتر استکبارستیزی که جهتگیری اصلی جمهوری اسلامی در عرصهی سیاست خارجی را مشخص میسازد، ریشه در بطن تعالیم عالیهی اسلام دارد و بر شالودهی اصول سیاسی و بینالمللی اسلام استوار است. از این حیث، رویکرد ضدیت با ایالات متحده را باید پیامد طبیعی درونمایهی انقلابی و ایدئولوژیک نظام اسلامی قلمداد کرد.
به نظر میرسد شرایط موجود تنها در صورتی تغییر خواهد کرد که ذهنیت ایرانی نسبت به ایالات متحده اصلاح گردد و تصویر برساختهی دیگری از هویت آمریکایی جایگزین تصویر کنونی گردد، اما اولاً این مسئله نیازمند گذر زمانی دراز و تجربهی تاریخی است و به شکل دفعی و ناگهانی محقق نخواهد شد. ثانیاً تداوم رفتارهای خصمانهی ایالات متحده با جمهوری اسلامی ایران و از جمله إعمال تحریمهای بیسابقهی اقتصادی، فشارهای دیپلماتیک و تهدیدهای گاه و بیگاه نظامی موجب پابرجا ماندن تصویر هویتی موجود گردیده و راه را بر هرگونه تغییری سد نموده است. در حقیقت رفتارهای نامعقول ایالات متحده با جمهوری اسلامی ایران عملاً فروریختن دیوار قطور بیاعتمادی را اسیر یک دور باطل کرده است. به این صورت که پایان خصومتها منوط به تغییر ذهنیتها است، اما تداوم خصومتها مانع از تغییر ذهنیتها میگردد.
پینوشتها:
۱. Fred Chernoff,Theory and Metatheory in International Relations; Concepts and Contending Accounts, New York: Palgrave Macmillan, 2007, pp. 70-71
۲. David Patrick Houghton, “Reinvigorating the Study of Foreign Policy Decision Making: Toward aConstructivistApproach”, Foreign Policy Analysis,3, 2007, p. 30
۳. بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در اجتماع بزرگ زائران و مجاوران حضرت رضا علیهالسلام در مشهد مقدس، ۱۳۷۹/۱/۶
۴. یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیَاء تُلْقُونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَ قَدْ کَفَرُوا بِمَا جَاءکُم مِّنَ الْحَقِّ. (ممتحنه، ۱)
۵. یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِن دُونِکُم لا یَألونَکُم خَبالاً وَدُّوا ما عَنِتُّم قَد بَدَتِ البَغضاءُ مِن أفواهِهِم وَ ما تُخفی صُدُورَهُم أکبَر (آل عمران، ۱۱۸)
۶. پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی به مناسبت دومین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (رحمهالله)، ۱۳۷۰/۳/۱۳
۷. بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در اجلاس بینالمللی بیداری اسلامی، ۱۳۹۰/۶/۲۶
۸. بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار وزیر و کارکنان وزارت امور خارجه، ۱۳۶۸/۵/۳۱
۴. یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیَاء تُلْقُونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَ قَدْ کَفَرُوا بِمَا جَاءکُم مِّنَ الْحَقِّ. (ممتحنه، ۱)
۵. یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِن دُونِکُم لا یَألونَکُم خَبالاً وَدُّوا ما عَنِتُّم قَد بَدَتِ البَغضاءُ مِن أفواهِهِم وَ ما تُخفی صُدُورَهُم أکبَر (آل عمران، ۱۱۸)
۶. پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی به مناسبت دومین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (رحمهالله)، ۱۳۷۰/۳/۱۳
۷. بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در اجلاس بینالمللی بیداری اسلامی، ۱۳۹۰/۶/۲۶
۸. بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار وزیر و کارکنان وزارت امور خارجه، ۱۳۶۸/۵/۳۱
khamenei.ir
۹۱/۰۸/۱۴