کنیههاى حضرت عباس علیه السلام
در فرهنگ عربى به آن دسته از نامهایى که با پیشوند اَبْ (در مردان) و اُمّ (در زنان) همراه باشد، کنیه مىگویند. سنتِ گذاشتن نامى در قالب کنیه براى افراد در میان قبایل عرب، گونهاى بزرگداشت و تجلیل نسبت به فرد به شمار مىآید.(1)
در اسلام نیز توجه زیادى به آن شده است. غزالى مىنویسد: «رسول خدا صلی الله علیه و آله اصحاب خود را از روى احترام براى به دست آوردن دلهایشان به کنیه صدا مىزند و آنهایى که کنیه نداشتند، کنیهاى برایشان انتخاب مىفرمود و سپس آنها را بدان مىخواند. مردم نیز از آن پس، فرد مذکور را به همان کنیه مىخواندند. حتى آنان که فرزندى نداشتند تا کنیهاى داشته باشند برایشان کنیهاى مىنهاد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله رسم داشت حتى براى کودکان نیز کنیه انتخاب مىنمود و آنان را مثلاً ابا فلان صدا مىزد تا دل کودکان را نیز به دست آورد.»(2) در اینجا کنیههاى حضرت عباس علیه السلام بر شمرده مىشود:
1. ابوالفضل
در منابع بسیارى، کنیه حضرت عباس علیه السلام را ابوالفضل بر شمردهاند(3) که در بین کنیههاى ایشان، ابوالفضل (ابوفاضل، ابوالفضائل) مشهورترین است اما دیگر کنیههاى او یا غیر مشهور هستند و یا این که پس از واقعه کربلا حضرت را بدان خواندهاند. در مورد این کینه بحث وجود دارد که آیا این کنیه واقعى بوده و ایشان پدر فرزندى به نام فضل بودهاند یا این که این کنیه اعتبارى و در واقع لقبى بوده است که به شکل کنیه به او نسبت دادهاند. گفتهها و احتمالاتى در این زمینه وجود دارد که بدان پرداخته مىشود:
آن چه از بررسى اسامى افراد در تاریخ به دست مىآید این است که انتخاب کنیه همواره بر اساس نام فرزند بزرگتر فرد نبوده و در موارد بسیارى این قاعده وجود ندارد.
در فرهنگ عربى به آن دسته از نامهایى که با پیشوند اَبْ (در مردان) و اُمّ (در زنان) همراه باشد، کنیه مىگویند. سنتِ گذاشتن نامى در قالب کنیه براى افراد در میان قبایل عرب، گونهاى بزرگداشت و تجلیل نسبت به فرد به شمار مىآید.
نوشتهاند در خاندان بنىهاشم هر که عباس نام داشته او را ابوالفضل کنیه مىنهادند؛ همان گونه که عباس بن عبدالمطّلب و عباس بن ربیعة بن الحارث بن عبدالمطّلب و ... نیز مُکنّى به همین کنیه بودهاند(4) که گفتهاى مقبول و موجّه به نظر مىرسد.
برخى دیگر گفتهاند این کنیه برگرفته از برترى و فضلى بوده که از کودکى در حضرت نمود فراوان داشته و او را بدان صفت مىشناختهاند آن گونه که در سوگ او نیز سرودهاند:
اَبَاالفَضْلِ یَا مَنْ أَسَّسَ الفَضْلَ وَ الإبا أَبِى الفَضْلُ اِلاّ اَنْ تَکُونَ لَهُ أَبا؛ اى ابوالفضل! اى کسى که هر برترى و پاکدامنى را بنا نهادى! آیا براى من برترى و فضلى وجود دارد که تو پدر آن نباشى؟ (آیا کسى مىتواند فضلى داشته باشد که در تو نباشد).(5) هم چنین در بین اعراب و مسلمانان نیز چنین سنتى بسیار دیده مىشده که کنیه افراد را بر اساس ویژگىهاى آنان مىگذاشتهاند. آوردهاند روزى رسول خدا صلی الله علیه و آله شنید که فردى را ابوالحَکَم مىخوانند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله او را نزد خود خواند و فرمود: «همانا حَکم (داور )خداست و حُکم از آن اوست تو چرا ابوالحکم خوانده مىشوى؟» او پاسخ داد:
«قبیلهام هر گاه بر سر مسألهاى اختلاف پیدا مىکنند نزد من مىآیند و من بین آنان داورى مىکنم و با صادر کردن حکم خویش اختلاف را برطرف مىنمایم.» پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به او فرمود: «چه کار خوبى مىکنى.»(6) و این گونه گذاشتن چنین کنیههایى را بر افراد بدون اشکال دانست.
گذشته از این همه، در ردیف فرزندان عباس علیه السلام نام پسرى را به اسم فضل آوردهاند(7) اما چون که فضل فرزندى نداشته، احتمال این که نام او از حافظه تاریخ ستُرده شده باشد، وجود دارد. این مسأله سبب شده که برخى براى توجیه کنیه حضرت عباس علیه السلام بر مطالبى مانند آنچه گذشت تمسک جویند گر چه هیچ یک از آنها با هم منافاتى ندارد و قابل جمع مىباشد. یعنى وقتى در کودکى کسى را ابوالفضل بخوانند در او زمینههایى هم ایجاد مىشود که نام یکى از فرزندان خویش را فضل بگذارد.
2. ابو القِربَة
در لغت عرب قِربة به معناى «مشک آب» است. حضرت عباس علیه السلام را به جهت آب رسانىاش در کربلا به این کنیه نامیدهاند. در بسیارى از منابع تاریخى و رجالى چنین کنیهاى را براى حضرت برشمردهاند.(8)
3. ابو القاسم
کنیهاى غیر مشهور براى حضرت مىباشد(9) اگر چه برخى نوشتهاند حضرت عباس علیه السلام فرزندى به نام قاسم داشته که در کربلا به شهادت رسیده است.(10)
4. ابن البَدَویّة
این کنیه نیز از جمله کنیههاى غیر مشهور حضرت است و به معناى «فرزند زن بادیهنشین» مىباشد. دلیل آن نیز این بوده که قبیله مادرى حضرت، از جمله قبایل بیابان نشین عرب بودهاند.(11)
5 . ابو الفَرجَة
در لغت عرب فرجه، «گشایش در سختى و برطرف شدن اندوه» معنا شده است. برخى چنین کنیهاى نیز براى حضرت برشمردهاند که بیشتر به لقبى در قالب کنیه مىماند. دلیل آن هم برطرف کردن اندوه و گشایش در سختىها در نتیجه توسل به او مىباشد.(12)
از علامه فقید طباطبایى؛ نویسنده تفسیر بزرگ المیزان در این باره نقل شده است که فرمود: «مرحوم سید السّالکین و برهان العارفین، آقا سید على قاضى فرمود در هنگام کشف بر من روشن و آشکار شد که وجود مقدس ابا عبداللّه الحسین علیه السلام مظهر رحمت کلیّه الهیه است و باب و پیشکار آن حضرت، سقاى کربلا، سرحلقه ارباب وفا، آقا باب الحوائج الى اللّه، ابوالفضل العباس صلوات اللّه و سلامه علیه است.»
لقبهاى حضرت عباس علیه السلام
به عناوینى که بر اثر بروز و ظهور ویژگىهایى در انسانها، به آنان نسبت داده شود و بیانگر ویژگىشان باشد، لقب مىگویند. حضرت عباس علیه السلام القاب بسیارى دارد. براى ایشان بیش از بیست لقب مشهور برشمردهاند که معروفترین آنها عبارتاند از:
1. قمر بنىهاشم
حضرت عباس علیه السلام از جمال و زیبایى ویژهاى برخوردار بوده؛ به گونهاى که سیماى دلرباى او جلب توجه مىکرد و چهرهاش مانند ماه تمام، تابناک مىنمود. چون از دودمان هاشم، جد پیامبر صلی الله علیه و آله بوده، او را «ماه فرزندان هاشم» مىخواندند. این لقب، لقبى مشهور براى حضرت به شمار مىرود و بسیارى از منابع آن را برشمردهاند.(13)
2. باب الحوائج
حضرت عباس علیه السلام در دوران زندگانى امام مجتبى علیه السلام پیوسته در کنار آن حضرت به مددکارى مردم و برآوردن نیازهایشان مىپرداخت. این رویه در زمان امامت امام حسین علیه السلام و پیش از جریان عاشورا نیز ادامه داشت تا آن جا که هر گاه نیازمندى براى کمک خواستن نزد این دو امام همام مىآمد، حضرت عباس علیه السلام مأمور اجراى دستور امام خویش مىشد. حضرت عباس علیه السلام جایگاه بلندى نزد برادرش امام حسین علیه السلام داشت. نوشتهاند:
«همان گونه که پدرش امیر المؤمنین علیه السلام جایگاه بلندى نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله داشت و باب او بود و هر گاه مشکلى روى مىداد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ابتدا آن را با على علیه السلام در میان مىگذاشت، عباس علیه السلام نیز چنین حالتى نسبت به امام حسین علیه السلام داشت. امام با پیشامد هر مشکلى آن را با برادرش در میان گذاشته و از او مىخواست که آن مشکل را برطرف نماید.»(14) این مسأله سبب شد تا ایشان را باب الحوائج؛ «برآورنده نیازها» بخوانند.(15) البته به نظر مىرسد این لقب بعدها در نتیجه توسلها و کرامتهاى آن حضرت به ایشان داده شده است.
3. باب الحسین علیه السلام
شدت دلبستگى حضرت عباس علیه السلام به برادر بزرگتر خود، امام حسین علیه السلام تا آن جا بود که همواره خود را خدمتگزار وى مىدانست و براى اجراى فرمانهاى ایشان همیشه پیشقدم بود. این بدان دلیل بود که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «اَنَا مَدِینَةُ العِلمِ وَ عَلِىٌّعلیه السلام بَابُهَا فَمَن اَرَادَ مَدِینَةَ فَلْیَأْتِ البَابَ؛ من شهر دانش هستم و على علیه السلام دروازه ورود به آن است. پس هر کس خواهان ورود به شهر دانش است، باید نخست سراغ درِ آن را بگیرد.»(16) حضرت عباس علیه السلام نیز درب ورود به شهر حسینى علیه السلام بود.
از علامه فقید طباطبایى؛ نویسنده تفسیر بزرگ المیزان در این باره نقل شده است که فرمود: «مرحوم سید السّالکین و برهان العارفین، آقا سید على قاضى فرمود در هنگام کشف بر من روشن و آشکار شد که وجود مقدس ابا عبداللّه الحسین علیه السلام مظهر رحمت کلیّه الهیه است و باب و پیشکار آن حضرت، سقاى کربلا، سرحلقه ارباب وفا، آقا باب الحوائج الى اللّه، ابوالفضل العباس صلوات اللّه و سلامه علیه است.»(17)
4. سقّا
سقّا از مشهورترین لقبهاى حضرت عباس علیه السلام است و پس از واقعه کربلا به این لقب متصف گردید.(18) یکى از بىرحمانهترین حربههاى جنگى دشمن در واقعه کربلا، بستن آب به روى لشگر امام حسین علیه السلام بود که از روز هفتم ماه محرّم آغاز شد اما حضرت عباس علیه السلام به همراه برخى دیگر از بنىهاشم، به فرات حمله مىبرد و آب مىآورد.(19) او این لقب را از پدران خویش به ارث برده بود؛ زیرا حضرت عبدالمطّلب، هاشم، عبد مناف و قُصَىّ نیز چنین لقبى داشتند. حضرت ابوطالب علیه السلام و عباس عموى پیامبر نیز به چنین ویژگى پسندیدهاى مشهور بودند.(20)
5 . کَبْش الکتیبة
اصطلاحى نظامى است که در جنگها به کار مىرفته و به فردى شجاع اطلاق مىشده که فردى که تمام صفات شجاعت و نامآورى در او جمع بوده و در پیشانى لشگر به جنگ با دشمن مىپرداخته است. این لقب پیش از حضرت عباس علیه السلام تنها به دو نفر داده شده؛ ابتدا به فردى قریشى از قبیله بنى عبدالدار که از دشمنان سرسخت مسلمانان بود و طلحة بن ابى طلحة نام داشت. او در جنگ احد توسط
امیر المؤمنین علیه السلام کشته شد زیرا شخص دیگرى را جرأت رویارویى با او نبود و شجاعت و جنگاورى او باعث تضعیف روحیه مسلمانان شده بود.
با کشته شدن او توسط امیر المؤمنین علیه السلام روحیه به مسلمانان بازگشت و سبب خوشحالى پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله شد زیرا کشته شدن او باعث شد اتحاد مشرکین به شدت از هم گسیخته شود و بسیارى از آنان پا به فرار گذارند.(21)
دومین فردى که پیش از حضرت عباس علیه السلام به این لقب خوانده شد مالک اشتر نخعى بود. او را در دوران خلافت امیر المؤمنین علیه السلام کبش العراق مىخواندند.(22) پس از وى این لقب به حضرت عباس علیه السلام رسید آن گونه که از زبان امام حسین علیه السلام سرودهاند:
عَبَّاسُ علیه السلام کَبْشُ کَتِیبَتى وَ کَنَانَتى وَ سرُّ قَوْمی بَلْ اَعَزُّ حُصُونى؛ عباس علیه السلام پهلوان لشگر و اهل بیت من بلکه شکست ناپذیرترین دژ من است.»(23)
6. حامى الظُعَینة
در لغت عرب ظعینة از ریشه ظَعَنَ (کوچ کرد) گرفته شده و به معناى زن هودجنشین(24) مىباشد. این لقب نیز از جمله القابى است که پس از واقعه عاشورا به حضرت داده شده و به معناى پشتیبان زنان هودجنشین است. چرا که دلگرمى زنان اهل حرم به بازوى تواناى عباس علیه السلام بود. چه بسا پشتیبانى و حمایت از زنان بىدفاع، خود بخش بزرگى از دفاع است و وجود او در بین لشگر قوت قلبى براى همه به شمار مىآمد. این لقب در عرب پیش از حضرت عباس علیه السلام تنها به یک نفر داده شده و او ربیعة بن مکدم کنانى از قبیله بنى فراس مىباشد و چه در زمان زندگى و چه پس از مرگش او را این گونه مىخواندهاند. آن سان که دربارهاش سرودهاند:
حامى الظعینة این منه ربیعة أم أین من علیا ابیه کلام.(25)
القاب یاد شده از مشهورترین لقبهاى حضرت عباس علیه السلام است. البته ایشان لقبهاى دیگرى نیز دارند که بدین شرح است:
7. شهید؛(26)
8 . عبد صالح؛
9. مستجار (پشت و پناه)؛
10. فادى (فداکار)؛
11. ضَیغَم (شیر)؛
12. مُؤثر (ایثارگر)؛
13. ظَهر الولایة (پشتیبان ولایت)؛
14. طیار؛(27)
15. اکبر؛(28)
16. مواسى (ایثار کننده)؛
17. واقى (پاسدار)؛
18. ساعى(29) (تلاشگر)؛
19. صدّیق (راستگفتار و درستکردار)؛
20. بَطَل (گُرد)؛
21. اطلس (چابک و شجاع، در لغت به معناى رنگارنگ یا دو رنگ بوده(30) و کنایه از فرد زیرک و چابک است)؛
22. حامل اللّواء (پرچمدار).(31)
23. صابر؛
24. مجاهد؛
25. حامى؛
26. ناصر؛(32)
در کلام معصومین علیهم السلام لقبهاى دیگرى نیز براى حضرت عباس آمده است که از جایگاه والا و مقام ارجمند حضرت عباس علیه السلام حکایت مىکند.
در فرهنگ عربى به آن دسته از نامهایى که با پیشوند اَبْ (در مردان) و اُمّ (در زنان) همراه باشد، کنیه مىگویند. سنتِ گذاشتن نامى در قالب کنیه براى افراد در میان قبایل عرب، گونهاى بزرگداشت و تجلیل نسبت به فرد به شمار مىآید.(1)
در اسلام نیز توجه زیادى به آن شده است. غزالى مىنویسد: «رسول خدا صلی الله علیه و آله اصحاب خود را از روى احترام براى به دست آوردن دلهایشان به کنیه صدا مىزند و آنهایى که کنیه نداشتند، کنیهاى برایشان انتخاب مىفرمود و سپس آنها را بدان مىخواند. مردم نیز از آن پس، فرد مذکور را به همان کنیه مىخواندند. حتى آنان که فرزندى نداشتند تا کنیهاى داشته باشند برایشان کنیهاى مىنهاد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله رسم داشت حتى براى کودکان نیز کنیه انتخاب مىنمود و آنان را مثلاً ابا فلان صدا مىزد تا دل کودکان را نیز به دست آورد.»(2) در اینجا کنیههاى حضرت عباس علیه السلام بر شمرده مىشود:
1. ابوالفضل
در منابع بسیارى، کنیه حضرت عباس علیه السلام را ابوالفضل بر شمردهاند(3) که در بین کنیههاى ایشان، ابوالفضل (ابوفاضل، ابوالفضائل) مشهورترین است اما دیگر کنیههاى او یا غیر مشهور هستند و یا این که پس از واقعه کربلا حضرت را بدان خواندهاند. در مورد این کینه بحث وجود دارد که آیا این کنیه واقعى بوده و ایشان پدر فرزندى به نام فضل بودهاند یا این که این کنیه اعتبارى و در واقع لقبى بوده است که به شکل کنیه به او نسبت دادهاند. گفتهها و احتمالاتى در این زمینه وجود دارد که بدان پرداخته مىشود:
آن چه از بررسى اسامى افراد در تاریخ به دست مىآید این است که انتخاب کنیه همواره بر اساس نام فرزند بزرگتر فرد نبوده و در موارد بسیارى این قاعده وجود ندارد.
در فرهنگ عربى به آن دسته از نامهایى که با پیشوند اَبْ (در مردان) و اُمّ (در زنان) همراه باشد، کنیه مىگویند. سنتِ گذاشتن نامى در قالب کنیه براى افراد در میان قبایل عرب، گونهاى بزرگداشت و تجلیل نسبت به فرد به شمار مىآید.
نوشتهاند در خاندان بنىهاشم هر که عباس نام داشته او را ابوالفضل کنیه مىنهادند؛ همان گونه که عباس بن عبدالمطّلب و عباس بن ربیعة بن الحارث بن عبدالمطّلب و ... نیز مُکنّى به همین کنیه بودهاند(4) که گفتهاى مقبول و موجّه به نظر مىرسد.
برخى دیگر گفتهاند این کنیه برگرفته از برترى و فضلى بوده که از کودکى در حضرت نمود فراوان داشته و او را بدان صفت مىشناختهاند آن گونه که در سوگ او نیز سرودهاند:
اَبَاالفَضْلِ یَا مَنْ أَسَّسَ الفَضْلَ وَ الإبا أَبِى الفَضْلُ اِلاّ اَنْ تَکُونَ لَهُ أَبا؛ اى ابوالفضل! اى کسى که هر برترى و پاکدامنى را بنا نهادى! آیا براى من برترى و فضلى وجود دارد که تو پدر آن نباشى؟ (آیا کسى مىتواند فضلى داشته باشد که در تو نباشد).(5) هم چنین در بین اعراب و مسلمانان نیز چنین سنتى بسیار دیده مىشده که کنیه افراد را بر اساس ویژگىهاى آنان مىگذاشتهاند. آوردهاند روزى رسول خدا صلی الله علیه و آله شنید که فردى را ابوالحَکَم مىخوانند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله او را نزد خود خواند و فرمود: «همانا حَکم (داور )خداست و حُکم از آن اوست تو چرا ابوالحکم خوانده مىشوى؟» او پاسخ داد:
«قبیلهام هر گاه بر سر مسألهاى اختلاف پیدا مىکنند نزد من مىآیند و من بین آنان داورى مىکنم و با صادر کردن حکم خویش اختلاف را برطرف مىنمایم.» پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به او فرمود: «چه کار خوبى مىکنى.»(6) و این گونه گذاشتن چنین کنیههایى را بر افراد بدون اشکال دانست.
گذشته از این همه، در ردیف فرزندان عباس علیه السلام نام پسرى را به اسم فضل آوردهاند(7) اما چون که فضل فرزندى نداشته، احتمال این که نام او از حافظه تاریخ ستُرده شده باشد، وجود دارد. این مسأله سبب شده که برخى براى توجیه کنیه حضرت عباس علیه السلام بر مطالبى مانند آنچه گذشت تمسک جویند گر چه هیچ یک از آنها با هم منافاتى ندارد و قابل جمع مىباشد. یعنى وقتى در کودکى کسى را ابوالفضل بخوانند در او زمینههایى هم ایجاد مىشود که نام یکى از فرزندان خویش را فضل بگذارد.
2. ابو القِربَة
در لغت عرب قِربة به معناى «مشک آب» است. حضرت عباس علیه السلام را به جهت آب رسانىاش در کربلا به این کنیه نامیدهاند. در بسیارى از منابع تاریخى و رجالى چنین کنیهاى را براى حضرت برشمردهاند.(8)
3. ابو القاسم
کنیهاى غیر مشهور براى حضرت مىباشد(9) اگر چه برخى نوشتهاند حضرت عباس علیه السلام فرزندى به نام قاسم داشته که در کربلا به شهادت رسیده است.(10)
4. ابن البَدَویّة
این کنیه نیز از جمله کنیههاى غیر مشهور حضرت است و به معناى «فرزند زن بادیهنشین» مىباشد. دلیل آن نیز این بوده که قبیله مادرى حضرت، از جمله قبایل بیابان نشین عرب بودهاند.(11)
5 . ابو الفَرجَة
در لغت عرب فرجه، «گشایش در سختى و برطرف شدن اندوه» معنا شده است. برخى چنین کنیهاى نیز براى حضرت برشمردهاند که بیشتر به لقبى در قالب کنیه مىماند. دلیل آن هم برطرف کردن اندوه و گشایش در سختىها در نتیجه توسل به او مىباشد.(12)
از علامه فقید طباطبایى؛ نویسنده تفسیر بزرگ المیزان در این باره نقل شده است که فرمود: «مرحوم سید السّالکین و برهان العارفین، آقا سید على قاضى فرمود در هنگام کشف بر من روشن و آشکار شد که وجود مقدس ابا عبداللّه الحسین علیه السلام مظهر رحمت کلیّه الهیه است و باب و پیشکار آن حضرت، سقاى کربلا، سرحلقه ارباب وفا، آقا باب الحوائج الى اللّه، ابوالفضل العباس صلوات اللّه و سلامه علیه است.»
لقبهاى حضرت عباس علیه السلام
به عناوینى که بر اثر بروز و ظهور ویژگىهایى در انسانها، به آنان نسبت داده شود و بیانگر ویژگىشان باشد، لقب مىگویند. حضرت عباس علیه السلام القاب بسیارى دارد. براى ایشان بیش از بیست لقب مشهور برشمردهاند که معروفترین آنها عبارتاند از:
1. قمر بنىهاشم
حضرت عباس علیه السلام از جمال و زیبایى ویژهاى برخوردار بوده؛ به گونهاى که سیماى دلرباى او جلب توجه مىکرد و چهرهاش مانند ماه تمام، تابناک مىنمود. چون از دودمان هاشم، جد پیامبر صلی الله علیه و آله بوده، او را «ماه فرزندان هاشم» مىخواندند. این لقب، لقبى مشهور براى حضرت به شمار مىرود و بسیارى از منابع آن را برشمردهاند.(13)
2. باب الحوائج
حضرت عباس علیه السلام در دوران زندگانى امام مجتبى علیه السلام پیوسته در کنار آن حضرت به مددکارى مردم و برآوردن نیازهایشان مىپرداخت. این رویه در زمان امامت امام حسین علیه السلام و پیش از جریان عاشورا نیز ادامه داشت تا آن جا که هر گاه نیازمندى براى کمک خواستن نزد این دو امام همام مىآمد، حضرت عباس علیه السلام مأمور اجراى دستور امام خویش مىشد. حضرت عباس علیه السلام جایگاه بلندى نزد برادرش امام حسین علیه السلام داشت. نوشتهاند:
«همان گونه که پدرش امیر المؤمنین علیه السلام جایگاه بلندى نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله داشت و باب او بود و هر گاه مشکلى روى مىداد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ابتدا آن را با على علیه السلام در میان مىگذاشت، عباس علیه السلام نیز چنین حالتى نسبت به امام حسین علیه السلام داشت. امام با پیشامد هر مشکلى آن را با برادرش در میان گذاشته و از او مىخواست که آن مشکل را برطرف نماید.»(14) این مسأله سبب شد تا ایشان را باب الحوائج؛ «برآورنده نیازها» بخوانند.(15) البته به نظر مىرسد این لقب بعدها در نتیجه توسلها و کرامتهاى آن حضرت به ایشان داده شده است.
3. باب الحسین علیه السلام
شدت دلبستگى حضرت عباس علیه السلام به برادر بزرگتر خود، امام حسین علیه السلام تا آن جا بود که همواره خود را خدمتگزار وى مىدانست و براى اجراى فرمانهاى ایشان همیشه پیشقدم بود. این بدان دلیل بود که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «اَنَا مَدِینَةُ العِلمِ وَ عَلِىٌّعلیه السلام بَابُهَا فَمَن اَرَادَ مَدِینَةَ فَلْیَأْتِ البَابَ؛ من شهر دانش هستم و على علیه السلام دروازه ورود به آن است. پس هر کس خواهان ورود به شهر دانش است، باید نخست سراغ درِ آن را بگیرد.»(16) حضرت عباس علیه السلام نیز درب ورود به شهر حسینى علیه السلام بود.
از علامه فقید طباطبایى؛ نویسنده تفسیر بزرگ المیزان در این باره نقل شده است که فرمود: «مرحوم سید السّالکین و برهان العارفین، آقا سید على قاضى فرمود در هنگام کشف بر من روشن و آشکار شد که وجود مقدس ابا عبداللّه الحسین علیه السلام مظهر رحمت کلیّه الهیه است و باب و پیشکار آن حضرت، سقاى کربلا، سرحلقه ارباب وفا، آقا باب الحوائج الى اللّه، ابوالفضل العباس صلوات اللّه و سلامه علیه است.»(17)
4. سقّا
سقّا از مشهورترین لقبهاى حضرت عباس علیه السلام است و پس از واقعه کربلا به این لقب متصف گردید.(18) یکى از بىرحمانهترین حربههاى جنگى دشمن در واقعه کربلا، بستن آب به روى لشگر امام حسین علیه السلام بود که از روز هفتم ماه محرّم آغاز شد اما حضرت عباس علیه السلام به همراه برخى دیگر از بنىهاشم، به فرات حمله مىبرد و آب مىآورد.(19) او این لقب را از پدران خویش به ارث برده بود؛ زیرا حضرت عبدالمطّلب، هاشم، عبد مناف و قُصَىّ نیز چنین لقبى داشتند. حضرت ابوطالب علیه السلام و عباس عموى پیامبر نیز به چنین ویژگى پسندیدهاى مشهور بودند.(20)
5 . کَبْش الکتیبة
اصطلاحى نظامى است که در جنگها به کار مىرفته و به فردى شجاع اطلاق مىشده که فردى که تمام صفات شجاعت و نامآورى در او جمع بوده و در پیشانى لشگر به جنگ با دشمن مىپرداخته است. این لقب پیش از حضرت عباس علیه السلام تنها به دو نفر داده شده؛ ابتدا به فردى قریشى از قبیله بنى عبدالدار که از دشمنان سرسخت مسلمانان بود و طلحة بن ابى طلحة نام داشت. او در جنگ احد توسط
امیر المؤمنین علیه السلام کشته شد زیرا شخص دیگرى را جرأت رویارویى با او نبود و شجاعت و جنگاورى او باعث تضعیف روحیه مسلمانان شده بود.
با کشته شدن او توسط امیر المؤمنین علیه السلام روحیه به مسلمانان بازگشت و سبب خوشحالى پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله شد زیرا کشته شدن او باعث شد اتحاد مشرکین به شدت از هم گسیخته شود و بسیارى از آنان پا به فرار گذارند.(21)
دومین فردى که پیش از حضرت عباس علیه السلام به این لقب خوانده شد مالک اشتر نخعى بود. او را در دوران خلافت امیر المؤمنین علیه السلام کبش العراق مىخواندند.(22) پس از وى این لقب به حضرت عباس علیه السلام رسید آن گونه که از زبان امام حسین علیه السلام سرودهاند:
عَبَّاسُ علیه السلام کَبْشُ کَتِیبَتى وَ کَنَانَتى وَ سرُّ قَوْمی بَلْ اَعَزُّ حُصُونى؛ عباس علیه السلام پهلوان لشگر و اهل بیت من بلکه شکست ناپذیرترین دژ من است.»(23)
6. حامى الظُعَینة
در لغت عرب ظعینة از ریشه ظَعَنَ (کوچ کرد) گرفته شده و به معناى زن هودجنشین(24) مىباشد. این لقب نیز از جمله القابى است که پس از واقعه عاشورا به حضرت داده شده و به معناى پشتیبان زنان هودجنشین است. چرا که دلگرمى زنان اهل حرم به بازوى تواناى عباس علیه السلام بود. چه بسا پشتیبانى و حمایت از زنان بىدفاع، خود بخش بزرگى از دفاع است و وجود او در بین لشگر قوت قلبى براى همه به شمار مىآمد. این لقب در عرب پیش از حضرت عباس علیه السلام تنها به یک نفر داده شده و او ربیعة بن مکدم کنانى از قبیله بنى فراس مىباشد و چه در زمان زندگى و چه پس از مرگش او را این گونه مىخواندهاند. آن سان که دربارهاش سرودهاند:
حامى الظعینة این منه ربیعة أم أین من علیا ابیه کلام.(25)
القاب یاد شده از مشهورترین لقبهاى حضرت عباس علیه السلام است. البته ایشان لقبهاى دیگرى نیز دارند که بدین شرح است:
7. شهید؛(26)
8 . عبد صالح؛
9. مستجار (پشت و پناه)؛
10. فادى (فداکار)؛
11. ضَیغَم (شیر)؛
12. مُؤثر (ایثارگر)؛
13. ظَهر الولایة (پشتیبان ولایت)؛
14. طیار؛(27)
15. اکبر؛(28)
16. مواسى (ایثار کننده)؛
17. واقى (پاسدار)؛
18. ساعى(29) (تلاشگر)؛
19. صدّیق (راستگفتار و درستکردار)؛
20. بَطَل (گُرد)؛
21. اطلس (چابک و شجاع، در لغت به معناى رنگارنگ یا دو رنگ بوده(30) و کنایه از فرد زیرک و چابک است)؛
22. حامل اللّواء (پرچمدار).(31)
23. صابر؛
24. مجاهد؛
25. حامى؛
26. ناصر؛(32)
در کلام معصومین علیهم السلام لقبهاى دیگرى نیز براى حضرت عباس آمده است که از جایگاه والا و مقام ارجمند حضرت عباس علیه السلام حکایت مىکند.
پىنوشتها:
1. لغت نامه دهخدا، على اکبر دهخدا، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول، 1373 ه . ش ، ج 11، ص 16452.
2. معارف و معاریف، السید مصطفى الحسینى الدشتى، تهران، انتشارات مفید، چاپ دوم، 1376 ه . ش، ج 8، ص 595 .
3. نفس المهموم، شیخ عباس قمى، قم، منشورات مکتبه بصیرتى، بى تا، ص 332؛ تنقیح المقال فى احوال الرجال، عبداللّه المامقانى، نجف، مطبعة الحیدریة، 1352 ه . ق، ج 1، ص 128.
4. بطل العلقمى، عبد الواحد بن احمد المظفر، نجف، مطبعة الحیدریة، بىتا، ج 2، ص 9.
5. همان.
6. همان، ص 10.
7. العباس علیه السلام، عبدالرزاق المقرم، نجف، مطبعة الحیدریة، بى تاص 195؛ المجدى فى أنساب الطالبیین، نجم الدین ابوالحسن على بن محمد بن العلوى العمرى، قم، مطبعة سید الشهداء، مکتبة آیة اللّه العظمى النجفى، چاپ اول، 1409 ه . ق ، ص 231.
8. أنساب الأشراف، احمد بن یحیى بن جابر البلاذرى، بیروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، چاپ اول، 1394 ه . ق، ج 2، ص 192؛ إعلام الورى بأعلام الهدى، فضل بن الحسن الطبرسى، نجف، مکتبة الحیدریة، چاپ دوم، 1390 ه . ق، ص 203 .
9. بطل العلقمى، ج 2، ص 8.
10. مقتل الحسین علیه السلام، محمد تقى بحر العلوم، بیروت، دار الزهراء، چاپ دوم، 1405 ه . قبحار الأنوار، محمد باقر مجلسى، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1403 ه . ق، ص 315؛ العباس علیه السلام، ص 195.
11. بطل العلقمى، ج 2، ص 91.
12. همان، ص 10.
13. مناقب آل ابى طالب، ابن شهر آشوب السروى المازندرانى، ابو جعفر محمد بن على، قم، مطبعة العلمیة، بىتا، ج 4، ص 108 ؛ بحار الأنوار، محمدباقر مجلسى، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1403 ه . ق، ج 45، ص 40 .
14. بطل العلقمى، ج 3، ص 35.
15. مقاتل الطالبیین، ص 55؛ بحار الأنوار، ج 45، ص 40؛ مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 108؛ بطل العلقمى، ج 3، ص 208؛ کبریت الأحمر، ص 384.
16. مستدرک الحاکم النیسابورى، حافظ ابو عبدالله محمد بن عبد الله الحاکم النیشابورى، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول 1411 ه . ق ، ج 3، ص 126.
17. چهره درخشان قمر بنى هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام، على ربانى خلخالى، قم، مکتب الحسین، چاپ پنجم، 1378 ه . ش، ج 1، صص 147 و 148.
18. الثقات، محمدبن حبّان، دائرة المعارف العثمانیة، چاپ اول، بى جا، 1395 ه . ق، ج 2، ص 310 ؛ السیرة النبویة، محمدبن حبّان، بیروت، مؤسسة الثقافیة، چاپ اول، 1407 ه . ق، ج 1، ص 559 .
19. الإختصاص، محمدبن محمد بن نعمان الشیخ المفید، بیروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، 1402 ه . ق، ص 78 ؛ رجال الطوسى، ابو جعفر محمد بن الحسن، نجف، مطبعة الحیدریة، چاپ اول، 1381 ه . ق ، ص 72 .
20. تاریخ الیعقوبى، احمد بن ابىیعقوب، بیروت، دار صادر، بىتا، ج 2، ص 76 ؛ سیرة النبویة، ابن هشام، بیروت، دار احیاء التراث العربى، 1355 ه . ق، ج 1، ص 96.
21. بطل العلقمى، ج 2، صص 53 ـ 54 .
22. بطل العلقمى، ج 2، صص 53 ـ 54 .
23. همان، ص 60.
24. فرهنگ معاصر، آذرتاش آذرنوش، تهران، نشر نى، چاپ اول، 1379 ه . ش، ص 213.
25. بطل العلقمى، ج 2، صص 63 و 64.
26. مصباح الزائر، سیدبن طاووس، قم، مؤسسة آل البیت، چاپ اول، 1417 ه . ق، صص 245 ـ 249 ؛ بحار الأنوار، ج 98، صص 222 ـ 227.
27. بطل العلقمى، ج 2، ص 108.
28. الطبقات، محمد ابن سعد، لیدن، مطبعة بریل، 1321 ه . ق، ج 3، ص 1 ؛ سیر إعلام النبلاء، شمس الدین محمد بن احمد الذهبى، مصر، دار المعارف، بىتا، ج 3، ص 216 .
29. سه لقب اخیر در زیارت ناحیه مقدسه آمده است.
30. لسان العرب، ج 6، ص 135.
31. مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 108؛ بحار الأنوار، ج 45، ص 40 ؛ بطل العلقمى، ج 2، ص 12.
32. چهار لقب اخیر در: الإقبال، على بن موسى بن جعفر السیدبن طاووس، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ دوم، 1390 ه . ق، ص 334 ؛ بحار الأنوار، ج 98، ص 364 ؛ مصباح الزائر، ص 351.
1. لغت نامه دهخدا، على اکبر دهخدا، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول، 1373 ه . ش ، ج 11، ص 16452.
2. معارف و معاریف، السید مصطفى الحسینى الدشتى، تهران، انتشارات مفید، چاپ دوم، 1376 ه . ش، ج 8، ص 595 .
3. نفس المهموم، شیخ عباس قمى، قم، منشورات مکتبه بصیرتى، بى تا، ص 332؛ تنقیح المقال فى احوال الرجال، عبداللّه المامقانى، نجف، مطبعة الحیدریة، 1352 ه . ق، ج 1، ص 128.
4. بطل العلقمى، عبد الواحد بن احمد المظفر، نجف، مطبعة الحیدریة، بىتا، ج 2، ص 9.
5. همان.
6. همان، ص 10.
7. العباس علیه السلام، عبدالرزاق المقرم، نجف، مطبعة الحیدریة، بى تاص 195؛ المجدى فى أنساب الطالبیین، نجم الدین ابوالحسن على بن محمد بن العلوى العمرى، قم، مطبعة سید الشهداء، مکتبة آیة اللّه العظمى النجفى، چاپ اول، 1409 ه . ق ، ص 231.
8. أنساب الأشراف، احمد بن یحیى بن جابر البلاذرى، بیروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، چاپ اول، 1394 ه . ق، ج 2، ص 192؛ إعلام الورى بأعلام الهدى، فضل بن الحسن الطبرسى، نجف، مکتبة الحیدریة، چاپ دوم، 1390 ه . ق، ص 203 .
9. بطل العلقمى، ج 2، ص 8.
10. مقتل الحسین علیه السلام، محمد تقى بحر العلوم، بیروت، دار الزهراء، چاپ دوم، 1405 ه . قبحار الأنوار، محمد باقر مجلسى، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1403 ه . ق، ص 315؛ العباس علیه السلام، ص 195.
11. بطل العلقمى، ج 2، ص 91.
12. همان، ص 10.
13. مناقب آل ابى طالب، ابن شهر آشوب السروى المازندرانى، ابو جعفر محمد بن على، قم، مطبعة العلمیة، بىتا، ج 4، ص 108 ؛ بحار الأنوار، محمدباقر مجلسى، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1403 ه . ق، ج 45، ص 40 .
14. بطل العلقمى، ج 3، ص 35.
15. مقاتل الطالبیین، ص 55؛ بحار الأنوار، ج 45، ص 40؛ مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 108؛ بطل العلقمى، ج 3، ص 208؛ کبریت الأحمر، ص 384.
16. مستدرک الحاکم النیسابورى، حافظ ابو عبدالله محمد بن عبد الله الحاکم النیشابورى، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول 1411 ه . ق ، ج 3، ص 126.
17. چهره درخشان قمر بنى هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام، على ربانى خلخالى، قم، مکتب الحسین، چاپ پنجم، 1378 ه . ش، ج 1، صص 147 و 148.
18. الثقات، محمدبن حبّان، دائرة المعارف العثمانیة، چاپ اول، بى جا، 1395 ه . ق، ج 2، ص 310 ؛ السیرة النبویة، محمدبن حبّان، بیروت، مؤسسة الثقافیة، چاپ اول، 1407 ه . ق، ج 1، ص 559 .
19. الإختصاص، محمدبن محمد بن نعمان الشیخ المفید، بیروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، 1402 ه . ق، ص 78 ؛ رجال الطوسى، ابو جعفر محمد بن الحسن، نجف، مطبعة الحیدریة، چاپ اول، 1381 ه . ق ، ص 72 .
20. تاریخ الیعقوبى، احمد بن ابىیعقوب، بیروت، دار صادر، بىتا، ج 2، ص 76 ؛ سیرة النبویة، ابن هشام، بیروت، دار احیاء التراث العربى، 1355 ه . ق، ج 1، ص 96.
21. بطل العلقمى، ج 2، صص 53 ـ 54 .
22. بطل العلقمى، ج 2، صص 53 ـ 54 .
23. همان، ص 60.
24. فرهنگ معاصر، آذرتاش آذرنوش، تهران، نشر نى، چاپ اول، 1379 ه . ش، ص 213.
25. بطل العلقمى، ج 2، صص 63 و 64.
26. مصباح الزائر، سیدبن طاووس، قم، مؤسسة آل البیت، چاپ اول، 1417 ه . ق، صص 245 ـ 249 ؛ بحار الأنوار، ج 98، صص 222 ـ 227.
27. بطل العلقمى، ج 2، ص 108.
28. الطبقات، محمد ابن سعد، لیدن، مطبعة بریل، 1321 ه . ق، ج 3، ص 1 ؛ سیر إعلام النبلاء، شمس الدین محمد بن احمد الذهبى، مصر، دار المعارف، بىتا، ج 3، ص 216 .
29. سه لقب اخیر در زیارت ناحیه مقدسه آمده است.
30. لسان العرب، ج 6، ص 135.
31. مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 108؛ بحار الأنوار، ج 45، ص 40 ؛ بطل العلقمى، ج 2، ص 12.
32. چهار لقب اخیر در: الإقبال، على بن موسى بن جعفر السیدبن طاووس، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ دوم، 1390 ه . ق، ص 334 ؛ بحار الأنوار، ج 98، ص 364 ؛ مصباح الزائر، ص 351.
پاسدار اسلام، شماره 285،
حجةالاسلام ابوالفضل هادى منش
۹۱/۰۹/۰۳