شبهه کردهاند که باستان شناسان، در عصری که بقایای دایناسورها نیز کشف میشود، اثری از عبور حضرت موسی (ع) از نیل نیافتند، پس این داستان میتواند واقعیت نداشته باشد.
در تشریح این شبهه آمده است: میگویند باید اسکلتهایی از همراهان آن حضرت، احشام یا ابزار آنها باقی میماند ولی ما چیزی نیافیتم، و از این رهگذر خواستند مدعی شوند که شاید حضرت موسی (ع) کسی بوده و علیه فرعونی قیام کرده، اما پیامبر نبوده است و شاید هم از طرف خودش ادعای پیامبری هم کرده است؟!
در تشریح این شبهه آمده است: میگویند باید اسکلتهایی از همراهان آن حضرت، احشام یا ابزار آنها باقی میماند ولی ما چیزی نیافیتم، و از این رهگذر خواستند مدعی شوند که شاید حضرت موسی (ع) کسی بوده و علیه فرعونی قیام کرده، اما پیامبر نبوده است و شاید هم از طرف خودش ادعای پیامبری هم کرده است؟!
پاسخ:
ای کاش دست کم میگفت که از لشکریان فرعون آثاری نیافتند، آن وقت ظاهر سخن علمیتر به نظر میرسید. چرا که بیان شد حضرت موسی (ع) با همه اطرافیان و غافلهاش از نیل رد شدند، پس طبیعی است اگر اثری از آنان نمانده باشد. در همین جا بحث به اتمام میرسد، چرا که تنها دلیل شبهه کننده برای نفی این فراز تاریخ این بود که آثاری از حضرت موسی (ع)، سپاه و احشامش دیده نشده است؛ و بیان شد که آنان از آن نیل عبور کرده بودند.
حال فرض بگیریم که با این تذکر شبههی خود را اصلاح کنند و بگویند که «از فرعونیان اثری نیافتند؟!» پاسخ این شبهه نیز روشن است که در آیات و تاریخ ذکر و ثبت شده است؛ آنها نیز همه غرق شدند و بدیهی است که وقتی آب جماعتی را غرق کند و ببرد، لزومی باقی نمیماند که اثری باقی بماند. اما خداوند متعال در کلام وحی فرمود که جسد فرعون را از آب بیرون میاندازیم تا عبرت دیگران گردد.
«فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آیَةً وَإِنَّ کَثِیرًا مِّنَ النَّاسِ عَنْ آیَاتِنَا لَغَافِلُونَ» (یونس، 92)
ترجمه: پس امروز تو را با زره [زرین] خودت به بلندى [ساحل] مىافکنیم تا براى کسانى که از پى تو مىآیند عبرتى باشد و بىگمان بسیارى از مردم از نشانههاى ما غافلند.
این جسد اکنون کشف و شناسایی شده است و در سال 1981 نیز برای کالبد شکافی و مطالعات مجدد دانشمندان و باستان شناسان به فرانسه برده شد و پروفسور موریس بوکای با گروهش تحقیقات گسترده ای را آغاز کردند و بالاخره با پیدا کردن بقایای نمک، به صورت قطعی تأیید و تصریح کردند که او در دریا غرق شده است.
پس، اگر به دنبال بقایا، فسیلها و آثار نیز باشند، نه تنها آثار تاریخی موثق، سنگ نوشتهها یا سایر اسناد تاریخی موجود است ،بلکه این جسد مومیایی نیز یافت شده است. پس بحث با شبهه افکنان به تناسب دلیلی که گمان کرده بودند میتوانند با آن احتجاج کنند، به پایان میرسد.
اما شما عزیزان به نکات ذیل توجه نمایید:
الف – همه وقایع تاریخی با یافتن فسیل، سنگواره یا اسکت به اثبات نمیرسد. بلکه رسیدن به صحت حوادث و وقایع تاریخی راههای گوناگونی دارد و به همین دلیل تاریخ شناسی یک رشته دانشگاهی است. در تحقیقات تاریخی، گاهی به دنبال کشف آثاری، در پی تعریف، تشریح و تفسیر تاریخ آن میروند و گاهی بر عکس پس از دریافت یک خبر موثق، جستجو میکنند که آیا میتوانند آثاری نیز از این خبر موثق به دست آورند؟ و اتفاقاً هر دو راه نیز نتایج بسیار متقن و جالبی در اختیار گذاشته است.
ب – در مورد اینگونه معجزات که توسط انبیای الهی ارائه میگردید دقت شود که این «معجزات عینی» ضمن آن که برای همگان بود، بیشتر اتمام حجت به کسانی بود که با عقل و شعور به نبوت پینمیبردند و یا دلشان محکم نمیشد و از او کار خارق العاده میخواستند. چنان چه از پیامبر اسلام (ص) نیز شقّالقمر یا معجزات دیگر خواستند.
پس معجزه، برای اثبات به مخاطب است. پیامبر اسلام (ص) نیز برای مخاطبین حضوری، معجزات عینی آوردند، اما چون مخاطبین ایشان همهی بشریت در تمامی اعصار است و عقول و علوم پیشرفته نیز معجزه میخواهند، معجزه اصلی ایشان از نوع «کلام و کتاب – علم» میباشد.
ج – نبوت و تاریخ انبیا، با فسیل و سنگواره و باقیمانده کاسه و بشقاب به اثبات نمیرسد. آیا اگر در کف نیل مقداری اسکلت اسب، گوسفند و چند نیزه و شمشیر پیدا کنند، گواهی خواهند داد که حضرت موسی (ع) پیامبر بوده است؟ و چون نیافتهاند دلیل میآورند که پس پیامبر نبوده است؟
مؤمنین زمان حضرات موسی و عیسی (ع) از کجا فهمیده بودند که حضرات نوح یا ابراهیم (ع) پیامبر بودهاند؟ آیا فسیل اسب و گاو پیدا کرده بودند یا بقایای کشتی نوح یا تبر حضرت ابراهیم (ع) را در آن بتکده یافته بودند؟! بلکه اثبات نبوت، ابتدا پس از باور حق تعالی و قبول وحی صورت میگیرد. و شناخت و باور خدا نیز به عقل است و نه به فسیل یا سنگواره. اثبات نبوت نیز برای اهل تعقل و شور با دلایل متقن عقلی به اثبات میرسد و برای ما بقی با دیدن معجزه عینی یقینی میشود.
پس از آن که توحید و نبوت یک نبی به اثبات رسید، اخبار نقل شده توسط او که عموماً کلام وحی است، مورد قبول واقع میشود. لذا از خبر وحی مبنی بر تاریخ اصحاب کهف، میتوان در آن محیط جستجو کرد که آیا آثاری از آنان باقی مانده یا خیر؟ ولی با کشف یک غار و یا اثبات آن که همان غار اصحاب کهف است، توحید و نبوت نه به اثبات میرسد و نه نفی میگردد.
د - لازم به ذکر است که «نئو لیبرالیسم» بر این باور است که حقایق تاریخی بسیار مزاحم اهداف سیاسی آنهاست، لذا بسیار ترویج میکنند که ما باید در تمام تاریخ گذشته ایجاد تشکیک کنیم و اساساً تاریخ را آن طور که خودمان میخواهیم ترسیم و بیان نماییم و نظریات پست مدرنیسم در خصوص تاریخ و تاریخ شناسی در همین راستا است! لذا اینگونه تشکیکها و شبهه پراکنیها، ریشه علمی ندارد، بلکه هدفدار برای تشکیک در تمامی تاریخ است، به گونهای که بتواند نبوت انبیای الهی در نهایت «خدا و دین» را رد و تکذیب نماید.
حال فرض بگیریم که با این تذکر شبههی خود را اصلاح کنند و بگویند که «از فرعونیان اثری نیافتند؟!» پاسخ این شبهه نیز روشن است که در آیات و تاریخ ذکر و ثبت شده است؛ آنها نیز همه غرق شدند و بدیهی است که وقتی آب جماعتی را غرق کند و ببرد، لزومی باقی نمیماند که اثری باقی بماند. اما خداوند متعال در کلام وحی فرمود که جسد فرعون را از آب بیرون میاندازیم تا عبرت دیگران گردد.
«فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آیَةً وَإِنَّ کَثِیرًا مِّنَ النَّاسِ عَنْ آیَاتِنَا لَغَافِلُونَ» (یونس، 92)
ترجمه: پس امروز تو را با زره [زرین] خودت به بلندى [ساحل] مىافکنیم تا براى کسانى که از پى تو مىآیند عبرتى باشد و بىگمان بسیارى از مردم از نشانههاى ما غافلند.
این جسد اکنون کشف و شناسایی شده است و در سال 1981 نیز برای کالبد شکافی و مطالعات مجدد دانشمندان و باستان شناسان به فرانسه برده شد و پروفسور موریس بوکای با گروهش تحقیقات گسترده ای را آغاز کردند و بالاخره با پیدا کردن بقایای نمک، به صورت قطعی تأیید و تصریح کردند که او در دریا غرق شده است.
پس، اگر به دنبال بقایا، فسیلها و آثار نیز باشند، نه تنها آثار تاریخی موثق، سنگ نوشتهها یا سایر اسناد تاریخی موجود است ،بلکه این جسد مومیایی نیز یافت شده است. پس بحث با شبهه افکنان به تناسب دلیلی که گمان کرده بودند میتوانند با آن احتجاج کنند، به پایان میرسد.
اما شما عزیزان به نکات ذیل توجه نمایید:
الف – همه وقایع تاریخی با یافتن فسیل، سنگواره یا اسکت به اثبات نمیرسد. بلکه رسیدن به صحت حوادث و وقایع تاریخی راههای گوناگونی دارد و به همین دلیل تاریخ شناسی یک رشته دانشگاهی است. در تحقیقات تاریخی، گاهی به دنبال کشف آثاری، در پی تعریف، تشریح و تفسیر تاریخ آن میروند و گاهی بر عکس پس از دریافت یک خبر موثق، جستجو میکنند که آیا میتوانند آثاری نیز از این خبر موثق به دست آورند؟ و اتفاقاً هر دو راه نیز نتایج بسیار متقن و جالبی در اختیار گذاشته است.
ب – در مورد اینگونه معجزات که توسط انبیای الهی ارائه میگردید دقت شود که این «معجزات عینی» ضمن آن که برای همگان بود، بیشتر اتمام حجت به کسانی بود که با عقل و شعور به نبوت پینمیبردند و یا دلشان محکم نمیشد و از او کار خارق العاده میخواستند. چنان چه از پیامبر اسلام (ص) نیز شقّالقمر یا معجزات دیگر خواستند.
پس معجزه، برای اثبات به مخاطب است. پیامبر اسلام (ص) نیز برای مخاطبین حضوری، معجزات عینی آوردند، اما چون مخاطبین ایشان همهی بشریت در تمامی اعصار است و عقول و علوم پیشرفته نیز معجزه میخواهند، معجزه اصلی ایشان از نوع «کلام و کتاب – علم» میباشد.
ج – نبوت و تاریخ انبیا، با فسیل و سنگواره و باقیمانده کاسه و بشقاب به اثبات نمیرسد. آیا اگر در کف نیل مقداری اسکلت اسب، گوسفند و چند نیزه و شمشیر پیدا کنند، گواهی خواهند داد که حضرت موسی (ع) پیامبر بوده است؟ و چون نیافتهاند دلیل میآورند که پس پیامبر نبوده است؟
مؤمنین زمان حضرات موسی و عیسی (ع) از کجا فهمیده بودند که حضرات نوح یا ابراهیم (ع) پیامبر بودهاند؟ آیا فسیل اسب و گاو پیدا کرده بودند یا بقایای کشتی نوح یا تبر حضرت ابراهیم (ع) را در آن بتکده یافته بودند؟! بلکه اثبات نبوت، ابتدا پس از باور حق تعالی و قبول وحی صورت میگیرد. و شناخت و باور خدا نیز به عقل است و نه به فسیل یا سنگواره. اثبات نبوت نیز برای اهل تعقل و شور با دلایل متقن عقلی به اثبات میرسد و برای ما بقی با دیدن معجزه عینی یقینی میشود.
پس از آن که توحید و نبوت یک نبی به اثبات رسید، اخبار نقل شده توسط او که عموماً کلام وحی است، مورد قبول واقع میشود. لذا از خبر وحی مبنی بر تاریخ اصحاب کهف، میتوان در آن محیط جستجو کرد که آیا آثاری از آنان باقی مانده یا خیر؟ ولی با کشف یک غار و یا اثبات آن که همان غار اصحاب کهف است، توحید و نبوت نه به اثبات میرسد و نه نفی میگردد.
د - لازم به ذکر است که «نئو لیبرالیسم» بر این باور است که حقایق تاریخی بسیار مزاحم اهداف سیاسی آنهاست، لذا بسیار ترویج میکنند که ما باید در تمام تاریخ گذشته ایجاد تشکیک کنیم و اساساً تاریخ را آن طور که خودمان میخواهیم ترسیم و بیان نماییم و نظریات پست مدرنیسم در خصوص تاریخ و تاریخ شناسی در همین راستا است! لذا اینگونه تشکیکها و شبهه پراکنیها، ریشه علمی ندارد، بلکه هدفدار برای تشکیک در تمامی تاریخ است، به گونهای که بتواند نبوت انبیای الهی در نهایت «خدا و دین» را رد و تکذیب نماید.
http://www.x-shobhe.com
۹۱/۰۹/۰۸