صراحت، راز ماندگاری

بصیرت، باید عاشورایی باشد
سه شنبه

نظر مقام معظم رهبری در مورد جریانی که از آن به جریان انحرافی تعبیر می کنیم چیست؟

این تحلیل مربوط به نویسنده وبلاگ "تـــردیــــــــــ ممنوع ـــــــــد ! ! !" میباشد بدون هیچ دخل و تصرفی و با همین عنوان فوق الذّکر..

 

(مطلب این پست با وجود حجیم بودن ، ارزش یکبار خواندن را دارد.علی رغم میل باطنی به جهت حفظ انسجام مطلب ناچار به گذاشن تمام مطالب در یک نوشته شدم. از خوانندگان محترم استدعا دارم پس از خواندن تمام مطلب، نظر خود را بفرمایند. امیدوارم که دوستان با خواندن این مطلب به جواب بسیاری از سوالاتشان برسند..... باتشکر)

این مسئله ای است که ذهن همه را مدت هاست که به خود مشغول نموده است و گویا از صریح صحبتهای ایشان هیچ نکته ای در مورد این قضیه برداشت نمی شود و ایشان خیلی تمایلی ندارند در مورد این قضیه صحبتی کنند. بارها در سخنرانی ها به واسطه فضای رسانه ای کشور ، این انتظار وجود داشته که حضرت آقا در صحبت های خود در این مورد هم صحبتی بکنند ولیکن صحبتی از ایشان دیده نمی شده است!

 

در این باب ذکر چند نکته لازم می رسد:

پیش از بررسی نظر رهبری در مورد این قضیه اساسی و به طور کلی هر قضیه دیگری ، اولین کاری که باید بکنیم این است که تکلیف خودمان را با خودمان روشن کنیم.یعنی اینکه موضع ما نسبت به صحبت های رهبری چیست؟ آیا اگر هر چیزی حضرت آقا ، فرمودند ما از آن پیروی می کنیم؟ اگر در قضیه ای نظر و سلیقه ما با نظر و سلیقه رهبری فرق داشت در مقام عمل کدام را اجرا می کنیم؟ ما به صحبت های رهبری از چه منظری نگاه می کنیم و آن را می شنویم و بررسی می کنیم؟ آیا صحبت های ایشان را گوش می کنیم که حرف های خودمان را در بین حرف های ایشان پیدا کنیم و بعد همه جا برویم و بگوییم منظور فلان بحث رهبری این نکته ای است که من منظورم هست؟ یا اینکه واقعا به صحبت های ایشان از منظر یک ماموم و پیرو نگاه می نماییم؟

احتمالا در جواب همه این سوال ها جوابی داده اید که از یک پیرو واقعی انتظار می رفت .هدف بنده هم از نوشتن این نکات این بود که این سولات همیشگی را بار دیگر برای خود مرور کنیم و به خود تذکر دائم بدهیم.

مطالب و نکاتی که در ذیل می آید نکاتی است که به صورت کاملا استدلالی سعی شده که بیان شود و باید سعی کنیم که اگر به نظرمان رسید این تحلیل درست است واقعا همین ها را در کارها و اظهار نظراتمان پیگری نماییم و در امتداد مسیر ولایت حرکت نماییم.

حال بلافاصله و بدون مقدمه های اضافی می رویم سر اصل مطلب.....

1-آنچه به نظر می رسد این است که موضع اصلی آقا در مورد قضیه مشایی سکوت است!

بلافاصله این سوال در ذهن تداعی می شود که سکوت به معنای چه؟رضایت یا مخالفت؟

جواب: به نظر من هیچکدام !بلکه سکوت به معنای فرعی بودن مسئله.

اگر صحبت های امام خامنه ای را در مورد جریان مشایی بررسی کنیم می بینیم که- فارق از این که ایشان چه موضعی در مورد آقای مشایی دارند و مخالف یا موافق این جریان اند-ایشان هیچ گاه خودشان وارد این قضیه نشده اند و اگر هم در جایی این بحث را مطرح کرده اند یا در انجا از ایشان مستقیما سوالی در این مورد شده بوده (مثل جلسه با دانشجویان یا جلسه با جامعه مدرسین قم) یا اینکه بواسطه یک بد اخلاقی صورت گرفته از سوی رسانه ها و یا برخی افراد خاص ایشان وارد این قضیه شده اند تذکراتی را داده اند و یا اینکه مثلا از سوی دولت اقدامی صورت گرفته که حضرت آقا مجبور صحبت و اظهار نظر شده اند که این قضایا به شکلی به قضیه مشایی مربوط می شده است (مثل قضایای خانه نشینی احمدی نژاد)

2-اینکه بالاخره دیدگاه امام خامنه ای در مورد مشایی چیست و به هر حال ایشان چگونه این جریان را نقد می کنند ، این خود مسئله دوم است و نه مسئله اول . مسئله اولی که حضرت آقا با عمل خود (و البته در کلام هم این را گفته اند) به ما نشان داده اند این است که عزیزان من این مسئله ، فرعی است.

 

3-اینکه حضرت آقا مستقیما وارد این بحث نمی شوند ، نه به این معناست که ایشان نمی خواهند خودشان مستقیما وارد این بحث بشوند و مثلا در ته دل خود انتظار از ما داشته باشند که ما از ایشان سوال کنیم تا به واسطه  این سوال ها مثلا ایشان بیایند و حرف دلشان را بزنند و صفحه دلشان را باز کنند. نه .اینطور نیست .ایشان به این دلیل که واقعا نمی خواهند از این قضیه حرف بزنند و ذهن همه را نمی خواهند به این موضوع معطوف کنند، برای همین ، ایشان در مورد این موضوع سخنی نمی گویند.

این قضیه بدون حضور و وجود رهبری، مدت هاست که به قضیه اول کشور تبدیل شده است و همه از آن حرف می زنند و فقط کافی است حضرت آقا مستقیما وارد این بحث شوند ! آن وقت به صورت 100 برابر این موضوع به چالش اصلی کشور تبدیل می شود و کشور از تمام مسائل داخلی و خارجی باز می ماند. اکنون ما در این اوضاع ، جریان انقلاب ها و حرکت های اسلامی منطقه را داریم که در سرنوشت جهان و جهان اسلام اهمیت ویژه ای دارند و حتی اگر این جریان انقلاب ها هم که نبود باز هم مسایل داخلی بسیار مهمی داریم که روی زمین مانده است .این که حضرت آقا شعار جهاد اقتصادی می دهند و مدام بر بحث پیشرفت تاکید می کنند یک تعارف نیست بلکه واقعا ایشان به این موضوع تاکید دارند و می خواهند کشور در این مسیر پیش برودو یکی از نگرانی هایی که ایشان مرتب در جریان فتنه 88 مرتب تکرار می نمودند ، ناراحتی از کند شدن مسیر پیشرفت کشور بود.

 

4-نکته بعدی که باید در مورد آن بحث شود این است که ، خوب ، بالاخره تکلیف ما در مورد این قضیه چیست ؟ آیا سکوت حضرت آقا به این معناست که ما هم مثل ایشان در صحبت های خود و در دغدغه های خود این بحث را کنار بگذاریم و اصلا بحثی از آن نکنیم؟

بگذارید منظور خود را روشن تر بگویم.در زمان حضرت امام خمینی و اوایل انقلاب اسلامی و حتی کمی قبل از آن یکی از مسائل اصلی مملکت مسئله دکتر شریعتی بود و دیدگاه های مختلفی که در مورد ایشان وجود داشت .بسیاری از خواص نیز به این موضوع معطوف شده بودند و مرتب در مورد این قضیه اظهار نظر می کردند.ولی در این بین هرچه از امام خمینی می خواستند در مورد دکتر شریعتی نظرشان را بگویند ، ایشان مدام از دادن تبیینی از شخصیت شریعتی طفره می رفتند و می فرمودند "که دنبال وحدت باشید و دست در دست یکدیگر دهید که ما مسایل مهمتر از این داریم.شریعتی خوب بود یا بد بود ، به هر حال در وضعیت امروز کشور نقشی ندارد و به جای این حرف ها دست در دست هم دهید تا مشکلات اصلی کشور را حل کنیم."(نقل به مضمون)

آیا قضیه مشایی هم مثل قضیه شریعتی است؟آیا مشایی مثل مرحوم دکتر شریعتی است؟

به نظر من نه! مشایی و قضیه آن اصلا مثل شریعتی نیست .چون در آنجا هرچه از امام می خواستند اظهار نظر بکند ایشان به علت عدم ایجاد دو دستگی و دعوا ، اصلا در این مورد صحبتی نمی کردند تا این قضیه همینطور بماند و مردم ذهن خود را در گیر این بحث نکنند.

ولی سکوتی که رهبری در اینجا نموده اند ، این برداشت را از آن نمی توان کرد.برداشت من از این قضیه این است که رهبری با عمل (و در عین حال کلام خود) می گویند این قضیه فرعی است و چیزی نیست که بنده وارد آن بشوم و خودتان درون خودتان این قضیه را حل کنید.در قضیه دکتر شریعتی ، حضرت امام اصلا هیچ حرفی در مورد او نمی زدند ولی در این قضیه ، اگر از حضرت آقا سوال شود(که در جمع جامعه مدرسین شده) غلط بودن یا غلط نبودن دیدگاه ها را بیان می کنند ولی گویا می خواهند از قضیه بیرون بکشند و گویا اصلا قضیه را در سطحی نمیدانند که تیتر صحبت های رهبری شود ولی در قضیه شریعتی و چالش های آن این موضوع جای تیتر شدن داشت ولی تیتری بود که دعواهای کاذب و انرژی بر ایجاد می کرد.

البته این جای بسی خوشحالی است که امروز جایگاه رهبری به جایی رسیده که دیگر لازم نیست به طور مستقیم در همه ی قضایا وارد شوند و امروز یاورانی دارند که بدون هزینه شدن از رهبری خیلی از مسایل کشور را برطرف می کنند.

5-برای جلوگیری از بد فهمی تاکید می کنم که از دید امام خامنه ای این قضیه فرعی است و نباید جای مسائل اصلی را بگیرد و نکته گفته شده در بالا به این معنا نیست که حضرت آقا گقته اند من در این قضیه لزومی ندارد وارد شوم خودتان بروید حل کنید و بعد ما این قضیه را به یک قضیه اصلی برای خودمان و مملکت بکنیم.نه این قضیه برای مملکت هم باید یک قضیه فرعی باشد و در عین حال باید با این دیدگاه انحرافی مقابله کرد و از پیشرفت آن جلو گیری نمود.

 

6-البته بنده تا اینجا هنوز به این نتیجه نرسیده ام که واقعا قضیه مشایی بزرگترین خطری است که در تاریخ انقلاب اسلامی آن را تهدید کرده است! به 2 دلیل.

اولا اینکه واقعا به نظر نمی رسداین فتنه از فتنه درگیری با لیبرال ها و دوران اصلاحات سنگین تر است و اینکه در آن زمان نظام به شکلی دچار حاکمیت دوگانه شده بود و مجلس شورای اسلامی و قوه مجریه جدا از مسیر رهبری حرکت می کردند(که رهبری هم این را در 14 خرداد فرمودند) و... ضمن اینکه مردم هم نسبت به گذشته بیدار شده اند و اگر مردم واقعا احساس کنند بین مسئولین و رهبری حرکت دوگانه ای صورت گرفته ، مردم امروز یقینا جانب رهبری را خواهند گرفت و اگر تا به امروز ساکت بوده اند به این دلیل است که برایشان این نکته اثبات نشده است.البته انحرافی بودن دیدگاه های آقای مشایی و جریانش در مورد انقلاب و نایب امام زمان و...هیچ شکی در آن نیست.

دومین دلیل اینکه اگر واقعا این قضیه بزرگترین خطری است که تاریخ انقلاب را تهدید کرده است آنگاه اصلا سکوت رهبری معنایی نداشت و ایشان باید مستقیما وارد قضیه می شدند.

 

خلاصه :

پس خلاصه قضیه این شد که به نظر می رسد موضع رهبری در این قضیه سکوت به معنای فرعی بودن مسئله است . برای اینکه لازم نیست خودشان مستقیما وارد صحنه شوند و به نظر می آید که انتظار ایشان این است که ، خود این مجموعه ولایی در مقابل این دیدگاه غلط ضمنرعایت اخلاق اسلامی و بدون دادن بهانه به دشمنان ایستادگی کنند و دیدگاه های اسلامی و ولایی را تبیین نمایند و مانع انحراف از بحث امام زمان و انقلاب اسلامی شوند.

7-حال به بررسی صحبت های رهبری می پردازیم آیا از کلام ایشان چنین منطقی استنباط می شود یا نه؟

 

الف) ماجرای مردم اسرائیل

ماجرای مردم اسرائیل شاید از مهمترین و حاشیه‏دارترین مسائلی بود که درخصوص مشایی مطرح شد. ماجرایی که چندین روز به طول انجامید و صدا و سیما نیز رسما به انعکاس مکرر آن پرداخت. رهبر انقلاب ناگزیر در نماز جمعه به این بحث اشاره کردند و ضمن تأکید بر اینکه آنچه مشایی در این خصوص گفته، اشتباه بوده است، فرمودند:

 

« یکى از چیزهائى که براى کشور ما حقیقتاً مهم است این است که مردم احساس امنیت سیاسى و روانى بکنند؛ فضاى روانى جامعه دچار التهاب نباشد. سعى میکنند التهاب‌آفرینى کنند؛ این هست. این، جزو سیاستهاى مخالفان نظام جمهورى اسلامى است. البته خود ما هم گاهى اوقات، نادانسته این التهابها را افزایش میدهیم. من توصیه میخواهم بکنم - حالا مردم عزیز ما بحمداللَّه از بسیارى از کارهائى که در این زمینه انسان مشاهده میکند، برکنارند. مردم نگاه میکنند به بعضى از گفتگوها و بگومگوهاى بیجا و بی مورد که گاهى در بین نخبگان سیاسى مشاهده میشود؛ نگاه مردم نگاه رضایتمندانه نیست. این را ما از مراجعات مردم بخوبى میفهمیم - و حالا دو سه مسئله‌ى کوچک و کم‌اهمیتى را که وجود دارد و سعى میشود که از اینها براى التهاب استفاده شود، عرض میکنم، براى اینکه درِ گفتگوها بسته بشود.

یک نفر پیدا میشود درباره‌ى مردمى که در اسرائیل زندگى میکنند، اظهار نظرى میکند. البته این اظهار نظر، اظهار نظر غلطى است. اینى که گفته شود ما با مردم اسرائیل هم مثل مردم دیگر دنیا دوستیم! این حرف درستى نیست؛ حرف غیرمنطقى‌اى است. مگر مردم اسرائیل کى‌هایند؟ همان کسانى هستند که غصب خانه، غصب سرزمین، غصب مزرعه، غصب تجارت به وسیله‌ى همین‌ها دارد انجام میگیرد. سیاهىِ لشگرِ عناصر صهیونیسم، همین‌هایند. نمیشود ملت مسلمان نسبت به افرادى که اینجور عامل دست دشمنان اساسى دنیاى اسلام هستند، بى‌تفاوت باشد. نه، ما با یهودى‌ها هیچ مشکلى نداریم، با مسیحى‌ها هیچ مشکلى نداریم، با اصحاب ادیان در دنیا هیچ مشکلى نداریم؛ اما با غاصبان سرزمین فلسطین چرا؛ مشکل داریم. غاصب هم فقط رژیم صهیونیستى نیست. این موضع نظام است، این موضع انقلاب است، موضع مردم است. حالا کسى حرف اشتباهى میزند، عکس‌العملهائى هم در مقابل آن نشان داده میشود. خوب، مسئله را باید تمام کرد. این که یک روز یک نفر از این طرف بگوید، یکى از آن طرف بگوید، یکى اینجور استدلال کند، یکى از آن طرف حرف بزند، درست نیست. این التهاب‌آفرینى است. حرفى بود، گفته شد و اشتباه بود و تمام. موضع دولت جمهورى اسلامى هم این نیست. این با کشورهاى دیگر فرق میکند که مردمش روى سرزمین غصبى‌اى ننشستند. شهرکهاى یهودى‌نشین، امروز به وسیله‌ى همین مردمى که گفته میشود مردم اسرائیل هستند و به وسیله‌ى همین‌ها پر شده؛ همین‌هایند که دولت جعلى صهیونیست، اینها را مسلح کرده است علیه مردم مسلمان فلسطینى، که فلسطینى‌ها جرأت نکنند نزدیک این شهرکها بشوند. خوب، این حرف خطائى بود، حرف درستى نبود. این را نباید وسیله‌ى التهاب قرار داد. من خواهش میکنم از همه، اینجور مسائل کوچک و مسائل جزئى را - حرفى که بر زبان کسى جارى میشود؛ مطلبى گفته میشود - وسیله‌اى قرار ندهند براى اینکه مدتى جریان‌سازى و مسئله‌آفرینى در سرتاسر کشور بشود؛ یک عده مخالف، یک عده موافق، سر قضیه‌اى پوچ.موضع نظام هم معلوم است. تمام شد.»

در این قضیه می بینیم که رهبری به اجبار زمانه و شرایط کشور برای اولین بار وارد قضیه مشایی می شوند و ضمن اعلام غلط بودن دیدگاه مشایی می خواهند که رسانه ها به این قضیه خاتمه دهند و اینقدر قضیه را کش ندهند و این قضیه را یک قضیه جزئی و پوچ ! (برخلاف حرف حتی تمام رسانه های اصولگرا)معرفی می کنند.

 

ب) عزل مشایی

ماجرای بعدی انتخاب مشایی به عنوان معاون اولی است که این انتخاب به دلیل عدم صلاحیت مشایی و وجود دیدگاه های غلط در افکار او به شدت مورد انتقاد جریان ولایی کشور قرار می گیرد که نامه ی رهبری را به رییس جمهور و درخواست ایشان مبنی بر عزل وی را به همراه دارد.

 

در این قضیه نیز پس از التهاب ایجاد شده در کشور و بویژه در جریان اصولگرا ، رهبری وارد قضیه می شوند و قضیه را تمام می نمایند و استدلالشان این است که این قضیه ، برخلاف مصلحت  و موجب اختلاف و سرخوردگی دوستان است. ایشان در این استدلالات در مورد شخصیت مشایی هیچ اظهار نظری نمی نمایند.

 

ج) پس از عزل مشایی

قضیه بعدی ،‌قضیه صحبت های رهبری پس از عزل مشایی و مقاله آقای حسین شریعتمداری است.قضیه از این قرار بود که پس از عزل مشایی توسط رهبری ،یک جریان عظیمی در کشور علیه مشایی راه افتاد. از جمله مقاله ای که حاج حسین شریعتمداری در مورد ایشان نوشت . حسین شریعتمداری پس از ماجرای انتصاب مشایی به سمت مسئول دفتر رییس جمهور سرمقاله‏ای در کیهان نوشت که طی آن انتقاداتی منطقی در خصوص مشایی نیز مطرح بود و البته در ضمن آن مشایی مهره انقلاب مخملی در ایران دانسته شده بود. این سرمقاله نیز حواشی خاص خود را ایجاد کرد.

رهبر انقلاب طی سخنانی به مسائل روز کشور اشاره کردند و مطالبی گفتند:

« من مى‏بینم تو همین قضایاى سه چهار روز اخیر باز بعضى‏ها هى میخواهند اختلافها و شکافها را بیشتر کنند؛ نه، نباید اختلاف به وجود بیاید؛ همه با هم برادرند، همه با هم همکارى باید بکنند؛ همه باید براى ساختن کشور به یکدیگر کمک بکنند. به کسى نباید بیهوده تهمت زد؛ کسى را نباید به خاطر یک امر، از همه‏ى آن چیزهائى که صلاحیت محسوب میشود، انسان او را نفى بکند. با انصاف باید بود؛ با انصاف باید عمل کرد؛ با انصاف باید حرف زد. خداى متعال در مورد دشمنان میگوید: «و لا یجرمنّکم شنآن قوم على الّا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتّقوى»؛(7) اگر با کسى دشمنید، این دشمنى موجب نشود که نسبت به او بى‏انصافى کنید، بى‏عدالتى کنید؛ حتّى نسبت به دشمن؛ حالا آن که دشمن هم نیست. بى‏عدالتى‏ها را همه کنار بگذارند؛ بى‏انصافى‏ها را همه کنار بگذارند؛ همه در زیر پرچم نظام اسلامى و جمهورى اسلامى جمع بشوند؛ اصولى وجود دارد، به آن اصول همه پابندى خودشان را اعلام بکنند. در کنار هم باشند، اختلاف سلیقه هم باشد. چه اشکال دارد؟ همیشه اختلاف سلیقه بوده. در دورانهاى مختلف هر جائى که این اختلاف سلیقه‏ها و اختلاف برداشتها با هواى نفس انسان مخلوط شد، کار خراب میشود. هواى نفس را باید خیلى ملاحظه کرد. به خودمان در فریب خوردن از هواى نفس سوءظن داشته باشیم. نگاه کنیم ببینیم کجا نفس است و هوى‏هاى نفسانى ماست؛ کجا نه، واقعاً احساس تکلیف است؛ و در احساس تکلیف هم دقت بکنیم که قدم از دایره‏ى تکلیف آنطرف‏تر نباید گذاشت؛ زیاده‏روى نباید کرد. آن وقت لطف خدا با ماست. همچنانى که تا امروز به فضل الهى، به حول و قوه‏ى الهى، لطف الهى با ملت ایران بوده است؛ بعد از این هم ان‏شاءاللَّه خواهد بود..»

 

 

 

حسین شریعتمداری که خود را مخاطب این فرمایشات آقا دید، در کیهان سرمقاله دیگری در این خصوص نوشت:

«دیروز وقتی بیانات رهبر معظم انقلاب را در جمع اهالی قرآن شنیدم، بی آن که خود را عددی بدانم تا در خطاب یا ملامت و عتاب آقا جایی داشته باشم، احساس کردم یادداشت دیروزم با عنوان "چه کسی او را اداره می کند" می تواند در حوزه ملامت مقتدایم باشد، آنجا که با اشاره به قضایای دو سه روز اخیر فرموده اند "این موضوع نباید موجب دامن زدن به اختلاف شود، ضمن آن که نباید به کسی بیهوده تهمت زد و او را به خاطر یک امر، از همه آن چیزهایی که صلاحیت محسوب می شود، نفی کرد" و در یادداشت دیروز نگارنده با استناد به تأخیر غیرقابل توجیه آقای احمدی نژاد در اجرای دستورالعمل 7 روز قبل رهبر معظم انقلاب و تعلل سؤال برانگیز ایشان در عزل آقای مشایی، ضمن گلایه از وی که چرا به وظیفه شرعی و قانونی خود عمل نکرده است، حضور آقای مشایی در کنار رئیس جمهور با توجه به برخی از مواضع و عملکرد وی طی 4 سال گذشته، مشکوک تلقی شده و احتمال وابستگی او به جریان موسوم به کودتای مخملی مطرح گردیده بود...»

مجددا در این قضیه هم می بینیم که حضرت آقا به خاطر شرایط زمانه و اینبار به علت بی اخلاقی های صورت گرفته وارد قضیه می شوند و در مقابل آن می ایستند و فقط به همین مشکل اکتفا می کنند و به اظهار نظری در مورد مشایی و جریان انحرافی نمی پردازند و این اختلافات را از نوع اختلاف سلیقه معرفی می نمایند.

 

د)سخنرانی در جمع تشکل های دانشجویی

صحبت های بعدی رهبری در جمع دانشجویان دانشگاه هاست که یکی از دانشجویان در این مورد سوال می کند و حضرت آقا این گونه جواب می دهند:

"یکى از دوستان گفتند ما از دست چپ و راست رئیس جمهور دلمان خون است. خوب، حالا دل شما خون - که خدا نکند خون باشد - اما به شما عرض بکنم؛ اینها جزو مسائل تعیین کننده و اصلى نیست. ممکن است ایراد و اشکال وارد باشد - من در این مورد هیچ قضاوتى نمیخواهم بکنم - ممکن است کسى به یک شخصى یا به یک کارى ایراد داشته باشد؛ منتها باید توجه کنیم که مسائل را اصلى - فرعى کنیم. مسائل درجه‌ى دوم جاى مسائل اصلى را در انگیزه‌هاى ما، در همت ما، در صرف انرژى‌اى که میشود، نگیرد. من عرضم فقط این است؛ والّا من نه اعتراض میکنم به اینکه شما چرا از زید یا عمرو خوشتان مى‌آید یا بدتان مى‌آید؛ نه، ممکن است خوشتان بیاید، ممکن است بدتان بیاید - ایرادى ندارد - و نه اعتراض میکنم که چرا آن ایراد را یک وقت به شکلى که یک مفسده‌اى نداشته باشد، بر زبان آوردید؛ آن هم به نظرم اشکالى ندارد. فقط توجه کنید که این جاى مسائل اصلى را نگیرد. مسائل اصلى ما چیزهاى دیگرى است."

در ایجا دقیقا آقا اصل مطلب را بیان می کنند و خط اصلی و دیدگاه خود را درمورد این قضیه بیان می کنند و اعلام می کنند که ایشان این قضیه را فرعی می دانند و از بقیه هم می خواهند که با این قضیه به صورت یک مسئله فرعی نگاه کنند و  این برای اولین بار است که ایشان نظر خود را در مورد اصل این قضیه صراحتا بیان می فرمایند.

 

ه)سخنرانی در جمع اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم

مقام معظم رهبری طی جلسه‏ای که با اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم داشتند در پاسخ به سوالات شرکت کنندگان جلسه مطالبی را مطرح نمودند که بخشی از آن به دولت، حجاب، بحث مکتب ایرانی و مشایی ارتباط داشت. این سخنان اگر چه به صورت رسمی منتشر نشد، اما یکی از اعضای جامعه مدرسین جزئیات آن را با رسانه‏ها در میان گذاشت.

البته متن پیاده شده این جلسه-که جلسه عمومی هم نبود- هیچ گاه بر روی سایت دفتر امام خامنه ای قرار نگرفت ولیکن یکی از افرادی که به نوشتن بیانات ایشان مشغول بوده قضیه را نقل می نماید(حجت الاسلام اسلامی)

رهبر انقلاب با دقت و حوصله سخنان دوستان را گوش می‌دادند و یادداشت برداری می‌کردند و به آنها پاسخ می‌دادند. یکی از اعضا مسئله حجاب و عفاف را مطرح کرد و حرف‌های او تعریض به بی ‌توجهی برخی مسئولان نسبت به حجاب فقهی بود که آقا فرمودند:

«من این مطلب را قبول ندارم؛ مسئولان امروز همه حجاب فقهی را قبول دارند ولی اختلاف سلیقه در تاکتیک‌هاست.»

حضرت آقا فرمودند:

«فرضا دختری که حجاب کاملی ندارد اما شب قدر یا در مجلس دعای کمیل شرکت و به درگاه خداوند تضرع می‌کند و یا در راهپیمایی 22 بهمن تصویر امام را می‌گیرد، نمی‌توان گفت که بی‌دین است بلکه نمی‌داند حجاب اسلامی چیست که باید او را توجیه کرد. باید در باب حجاب کتاب نوشت و از طرق مختلف مانند فیلم‌های تلویزیونی حجاب را تبیین و افراد ناآگاه را ارشاد کرد.»

رهبر انقلاب با آنکه جهت‌گیری کلی دولت را تائید کردند و تصریح داشتند نمی‌خواهند یک طرف را تأیید کنند اما این را به قاطعیت فرمودند که ”مسئولین فعلی با حجاب فقهی مخالف نیستند ولی در تاکتیک‌ها اختلاف وجود دارد.”

در حالی که اکنون برخی تلاش زیادی برای ضدولایت فقیه ساختن از احمدی‏نژاد دارند، آن روز رهبر انقلاب در خصوص حمایت خود از دولت فرمودند:

«بنده از همه دولت‌ها حمایت کرده‌ام ولی این دولت با "دولت‌های گذشته" تفاوت دارد و فرق اساسی در این است که تلاش نمی کنند حاکمیت دوگانه درست کند. در گذشته حرف دشمن القای حاکمیت دوگانه بود و در برخی ادوار هم برخی افراد دنبال القای این وضعیت در کشور بودند که دولت و مجلس در مقابل ولایت فقیه که محور نظام است، قرار دارد ولی الان اینگونه نیست.»

 جالب اینکه ایشان در لفظ دولت‏های گذشته به صورت عام استفاده کردند و این بدین معنا بود که فقط مقصودشان دولت اصلاحات نبود.

مقام معظم رهبری با قاطعیت فرمودند که ”در شرایط کنونی اختلاف نظر هست و من هم برخی مسائل را قبول ندارم اما الان اگر رهبری چیزی بگوید، رئیس جمهور می‌پذیرد و به آن عمل می‌کند”

اما مکتب ایرانی شاید مهمترین بحثی بود که به مشایی نیز ارتباط مستقیم پیدا می کرد. رهبر انقلاب فرمودند:

«من با طرح مکتب ایرانی مخالفم و نسبت به این موضوع به آقایان تذکر هم دادم ولی برداشتم این نیست که منظور آنها مقابل قرار دادن ایرانیت در برابر اسلامیت باشد. بنده هم همین اعتقاد را دارم که آقای احمدی‌نژاد واقعا نمی‌خواهد ایران را مقابل اسلام و برتر از آن قرار دهد"

البته به شکل دیگری هم ،همین بیانات ایشان از سوی حاضرین در جلسه در سایت هاگفته شد:

" درمورد همین ایران و ایرانی گری من چیز بدی برداشت نکردم ..البته بدم میاد از این کاری که میکنند{منظور این حرف مکتب ایرانی که می زنند}!...آقای احمدی نژاد واقعا نمیخواهد ایران را در مقابل اسلام قرار بدهد"

ایشان درخصوص دولت تصریح کردند:

«من اعتقاد به نصح دارم. ... منتها مراقب باشند که یک جهت گیری عامی برای زمین زدن دولتی که حالا نسبت به شعارهای انقلاب وفادار است، نسبت به رهبری اظهار اطاعت می کند و چه و چه، ایجاد نشود، به آن حرکت کمک نشود. عرض ما این است. یک جوری نصیحت کنید که آن کسانی که قصد ریشه کنی دارند، نتوانند استفاده کنند ولی خوب نصیحت کنید، پیغام بدهید، کاغذ بنویسید، اگر یک جایی واقعا دیدید ضرورت دارد، اعلام هم بشود. اعلام عمومی در مواقع ضروری ایرادی ندارد، اما باید مراقبت بشود، این جور نیست که حالا انسان هر اعتراضی دارد مصلحت باشد که این را علنی و عمومی کند.»

باز هم می بینیم که در اینجا حضرت آقا خودشان وارد قضیه نشدند و به دنبال سوالاتی که از ایشان می شود مطالبی را مطرح می فرمایند و ضمن اشاره به غلط بودن دیدگاه مکتب ایرانی و... نکته ای اساسی و مهم را در این قضیه مطرح می کنند که قبلا در جایی نگفته بودند و آن شیوه مقابله جریان ولایی با جریان انحرافی است.

 

و) قضایای خانه نشینی احمدی ن‍ژاد

قضیه بعدی که حضرت آقا اظهاراتی را در مورد مشایی می فرمایند برمی گردد به قضیه عزل آقای مصلحی از وزارت اطلاعات و نامه ای که رهبری به رییس جمهور می نویسند و خواستار برگشته آقای مصلحی می شوند که این قضیه منجر به خانه نشینی 11 روزه رییس جمهور می شود و در جلسه با رهبری نیز –به نقل حجت الاسلام آقا تهرانی که احمدی نژاد جلسه خصوصی داشته- بحث استعفای از ریاست جمهوری را مطرح می کند

در صحبت های ذیل آقای احمدی نژاد هنوز خانه نشینی نکرده است ولیکن دستور رهبری مبنی بر لغو عزل مصلحی را نیز به ظاهر پیگیری نکرده است که رهبری اینگنونه می فرمایند:

 "رهبری هیچگاه بنای دخالت در تصمیم ها و کارهای دولت را ندارد، مگر آنجایی که احساس کند مصلحتی مورد غفلت قرار گرفته است........ در قضیه اخیر هم که چندان مهم نیست، احساس شد از مصلحت بزرگی غفلت شده است...... نظام جمهوری اسلامی، دستگاه مقتدری است و رهبری هم محکم در مواضع صحیح خود ایستاده است.....و من میخواهم بگویم این حالت صخره‌گون را ملت و دولت عزیز ما حفظ کنند. نگذارید اختلاف به وجود بیاید. نگذارید شکاف به وجود بیاید. نگذارید آنچه را که دشمن در تبلیغات و در خباثتهاى سیاسى و تفتینهاى سیاسى میخواهد در مورد کشور ما انجام بدهد، انجام دهد.

شما ببینید در همین پنج شش روز گذشته سر یک قضیه‌اى که آنچنان هم از اهمیت بالائى برخوردار نبود - سر مسئله‌ى اطلاعات و امثال اینها - چه جنجالى در دنیا راه انداختند. تحلیلها را بردند به این سمت که بله، در داخل نظام جمهورى اسلامى شکاف ایجاد شده است، حاکمیت دوگانه شده است، رئیس جمهور حرف رهبرى را گوش نکرده است! دستگاه‌هاى تبلیغاتىِ خودشان را از این حرفهاى سست و بى‌پایه پر کردند. ببینید چطور منتظر بهانه‌اند. ببینید چطور مثل گرگ در کمین نشسته‌اند که یک بهانه‌اى پیدا کنند، هر جور میتوانند، حمله کنند.......... بنده‌ى حقیر هم طبق اصول بنا ندارم در کارها و تصمیمهاى دولت وارد شوم. خب، مسئولیتها در قانون اساسى مشخص است؛ هر کس مسئولیتى دارد؛ مگر آنجائى که احساس کنم یک مصلحتى دارد تفویت میشود؛ مثل اینکه در همین قضیه‌ى اخیر اینجورى بود؛ انسان احساس میکند یک مصلحت بزرگى دارد مورد غفلت قرار میگیرد، تفویت میشود؛ خب، انسان وارد میشود که جلوى این تفویت مصلحت را بگیرد. این، مسئله‌ى مهمى نیست، نظائرش هم اتفاق مى‌افتد؛ اما مخالفین، دشمنان بیرونى، تریبون‌دارهاى بین‌المللى، بوقهاى تبلیغاتى، از همین مسئله استفاده میکنند براى اینکه فضاى تبلیغاتى را شلوغ کنند........... عرض من به عناصر داخلى، به مردم دلسوز، به برادران و خواهرانى که در داخل با مسائل تبلیغاتى سر و کار دارند، این است که سعى کنند به این آشفتگى کمک نکنند. این که تحلیل بگذارند، یکى از آن طرف، یکى از این طرف، این علیه آن، آن علیه این، براى هیچ و پوچ، چه لزومى دارد؟ نه، دستگاه بحمداللَّه دستگاه مقتدرى است، مسئولین مشغول کارشان هستند، رهبرى هم که بنده‌ى حقیر هستم با همه‌ى حقارت، خداى متعال کمک کرده، ما در مواضع صحیحِ خودمان محکم ایستاده‌ایم. تا من زنده هستم، تا من مسئولیت دارم، به حول و قوه‌ى الهى نخواهم گذاشت این حرکت عظیم ملت به سوى آرمانها ذره‌اى منحرف شود."

پس از خانه نشینی احمدی نژاد جضرت امام خامنه ای که در آن ایام برای کنترل فضای کشور و پرهیز از اقدامات نسنجیده بیشتر سخنرانی می نمودند ، در سخنانی که بیشتر مخاطب آن رییس جمهور احساس می شد می فرمایند " باید از هر کار و اقدامی که موجب پایکوبی و جنجال دشمنان می شود، و دوستان را نیز ناراحت می کند، پرهیز شود. " که فردای این سخنرانی ، آقای احمدی نژاد در جلسه هیئت دولت شرکت می کند با نطقی مناسب ، آبی بر آتش رسانه های بیگانه که در آن ایام به شدت به کار افتاده بودند، می ریزد.

می بینیم که در این قضیه نیز که برای بساری از افراد مطالب زیادی را روشن نمود رهبری  مجبور می شوند ، مشکلات دولت را تذکر دهند و البته باز هم تاکید می کنند که خودی ها القای حاکمیت دوگانه نکنند و این مسایل باید به صورت داخلی حل گردد .

 

ز)

و آخرین قضیه مربوط می شود به صحبت های رهبری در 14 خرداد امسال که به دنبال افزایش فشارها بر جریان انحرافی و له کردن رییس جمهور کشور-هرچند با دیدگاه های غلطش- رهبری این صحبت ها را می فرمایند:

" اگر به نام عدالت‌خواهى و به نام انقلابیگرى، اخلاق را زیر پا بگذاریم، ضرر کرده‌ایم؛ از خط امام منحرف شده‌ایم. اگر به نام انقلابیگرى، به نام عدالت‌خواهى، به برادران خودمان، به مردم مؤمن، به کسانى که از لحاظ فکرى با ما مخالفند، اما میدانیم که به اصل نظام اعتقاد دارند، به اسلام اعتقاد دارند، اهانت کردیم، آنها را مورد ایذاء و آزار قرار دادیم، از خط امام منحرف شده‌ایم. اگر بخواهیم به نام انقلابیگرى و رفتار انقلابى، امنیت را از بخشى از مردم جامعه و کشورمان سلب کنیم، از خط امام منحرف شده‌ایم. در کشور آراء و عقاید مختلفى وجود دارد. اگر چنانچه یک عنوان مجرمانه‌اى بر یک حرکتى، بر یک حرفى منطبق شود، این عنوان مجرمانه البته قابل تعقیب است؛ دستگاه‌هاى موظف باید تعقیب کنند و میکنند؛ اما اگر عنوان مجرمانه‌اى نباشد، کسى است که نمیخواهد براندازى کند، نمیخواهد خیانت کند، نمیخواهد دستور دشمن را در کشور اجرا کند، اما با سلیقه‌ى سیاسى ما، با مذاق سیاسى ما مخالف است، ما نمیتوانیم امنیت را از او دریغ بداریم، عدالت را دریغ بداریم؛ «و لایجرمنّکم شنئان قوم على الّا تعدلوا». قرآن به ما دستور میدهد و میگوید: مخالفت شما با یک قومى، موجب نشود که عدالت را فرو بگذارید و فراموش کنید. «اعدلوا»؛ حتّى در مورد مخالف هم عدالت به خرج دهید. «هو اقرب للتّقوى»؛(2) این عدالت، نزدیکتر به تقواست. مبادا خیال کنید تقوا این است که انسان مخالف خودش را زیر پا له کند؛ نه، عدالت ورزیدن با تقوا موافق است. همه هوشیار باشیم، همه بیدار باشیم. این بُعد هم نباید ابعاد دیگر را در سایه قرار بدهد."

وباز هم در اینجا رهبری تکرار مکررات می فرمایند و ضمن عدم بیان صریحی در مورد جریان انحرافی ،‌دلسوزان را به رعایت اخلاق سیاسی در برخورد با مخالفان –حتی مخالفان انقلاب- دعوت می کنند.

جمع بندی

به نظر می رسد موضع رهبری در این قضیه سکوت به معنای فرعی بودن مسئله است . برای اینکه لازم نیست خودشان مستقیما وارد صحنه شوند و به نظر می آید که انتظار ایشان این است که خود این مجموعه ولایی در مقابل این دیدگاه غلط ضمن رعایت اخلاق اسلامی و بدون دادن بهانه به دشمنان ایستادگی کند و دیدگاه های اسلامی و ولایی را تبیین کند و مانع انحراف از بحث امام زمان و انقلاب اسلامی شود.

 

وبلاگ "تـــردیــــــــــ ممنوع ـــــــــد ! ! !"



نوشته شده توسط پاسدار ولایت مطلقه فقیه
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

صراحت، راز ماندگاری

بصیرت، باید عاشورایی باشد

صراحت، راز ماندگاری

اگر بفرموده مرحوم امام عزیز، پشتیبان ولایت فقیه باشیم، به مملکت ما آسیبی نمی رسد.
ولایت مطلقه فقیه خط قرمز ماست.
با احتیاط خیلی زیاد بایست حرکت کرد.
رابطه ولی فقیه با ما رابطه ی پدری و پسری نیست بلکه رابطه مولا و عبد است...

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

این تحلیل مربوط به نویسنده وبلاگ "تـــردیــــــــــ ممنوع ـــــــــد ! ! !" میباشد بدون هیچ دخل و تصرفی و با همین عنوان فوق الذّکر..

 

(مطلب این پست با وجود حجیم بودن ، ارزش یکبار خواندن را دارد.علی رغم میل باطنی به جهت حفظ انسجام مطلب ناچار به گذاشن تمام مطالب در یک نوشته شدم. از خوانندگان محترم استدعا دارم پس از خواندن تمام مطلب، نظر خود را بفرمایند. امیدوارم که دوستان با خواندن این مطلب به جواب بسیاری از سوالاتشان برسند..... باتشکر)

این مسئله ای است که ذهن همه را مدت هاست که به خود مشغول نموده است و گویا از صریح صحبتهای ایشان هیچ نکته ای در مورد این قضیه برداشت نمی شود و ایشان خیلی تمایلی ندارند در مورد این قضیه صحبتی کنند. بارها در سخنرانی ها به واسطه فضای رسانه ای کشور ، این انتظار وجود داشته که حضرت آقا در صحبت های خود در این مورد هم صحبتی بکنند ولیکن صحبتی از ایشان دیده نمی شده است!

 

در این باب ذکر چند نکته لازم می رسد:

پیش از بررسی نظر رهبری در مورد این قضیه اساسی و به طور کلی هر قضیه دیگری ، اولین کاری که باید بکنیم این است که تکلیف خودمان را با خودمان روشن کنیم.یعنی اینکه موضع ما نسبت به صحبت های رهبری چیست؟ آیا اگر هر چیزی حضرت آقا ، فرمودند ما از آن پیروی می کنیم؟ اگر در قضیه ای نظر و سلیقه ما با نظر و سلیقه رهبری فرق داشت در مقام عمل کدام را اجرا می کنیم؟ ما به صحبت های رهبری از چه منظری نگاه می کنیم و آن را می شنویم و بررسی می کنیم؟ آیا صحبت های ایشان را گوش می کنیم که حرف های خودمان را در بین حرف های ایشان پیدا کنیم و بعد همه جا برویم و بگوییم منظور فلان بحث رهبری این نکته ای است که من منظورم هست؟ یا اینکه واقعا به صحبت های ایشان از منظر یک ماموم و پیرو نگاه می نماییم؟

احتمالا در جواب همه این سوال ها جوابی داده اید که از یک پیرو واقعی انتظار می رفت .هدف بنده هم از نوشتن این نکات این بود که این سولات همیشگی را بار دیگر برای خود مرور کنیم و به خود تذکر دائم بدهیم.

مطالب و نکاتی که در ذیل می آید نکاتی است که به صورت کاملا استدلالی سعی شده که بیان شود و باید سعی کنیم که اگر به نظرمان رسید این تحلیل درست است واقعا همین ها را در کارها و اظهار نظراتمان پیگری نماییم و در امتداد مسیر ولایت حرکت نماییم.

حال بلافاصله و بدون مقدمه های اضافی می رویم سر اصل مطلب.....

1-آنچه به نظر می رسد این است که موضع اصلی آقا در مورد قضیه مشایی سکوت است!

بلافاصله این سوال در ذهن تداعی می شود که سکوت به معنای چه؟رضایت یا مخالفت؟

جواب: به نظر من هیچکدام !بلکه سکوت به معنای فرعی بودن مسئله.

اگر صحبت های امام خامنه ای را در مورد جریان مشایی بررسی کنیم می بینیم که- فارق از این که ایشان چه موضعی در مورد آقای مشایی دارند و مخالف یا موافق این جریان اند-ایشان هیچ گاه خودشان وارد این قضیه نشده اند و اگر هم در جایی این بحث را مطرح کرده اند یا در انجا از ایشان مستقیما سوالی در این مورد شده بوده (مثل جلسه با دانشجویان یا جلسه با جامعه مدرسین قم) یا اینکه بواسطه یک بد اخلاقی صورت گرفته از سوی رسانه ها و یا برخی افراد خاص ایشان وارد این قضیه شده اند تذکراتی را داده اند و یا اینکه مثلا از سوی دولت اقدامی صورت گرفته که حضرت آقا مجبور صحبت و اظهار نظر شده اند که این قضایا به شکلی به قضیه مشایی مربوط می شده است (مثل قضایای خانه نشینی احمدی نژاد)

2-اینکه بالاخره دیدگاه امام خامنه ای در مورد مشایی چیست و به هر حال ایشان چگونه این جریان را نقد می کنند ، این خود مسئله دوم است و نه مسئله اول . مسئله اولی که حضرت آقا با عمل خود (و البته در کلام هم این را گفته اند) به ما نشان داده اند این است که عزیزان من این مسئله ، فرعی است.

 

3-اینکه حضرت آقا مستقیما وارد این بحث نمی شوند ، نه به این معناست که ایشان نمی خواهند خودشان مستقیما وارد این بحث بشوند و مثلا در ته دل خود انتظار از ما داشته باشند که ما از ایشان سوال کنیم تا به واسطه  این سوال ها مثلا ایشان بیایند و حرف دلشان را بزنند و صفحه دلشان را باز کنند. نه .اینطور نیست .ایشان به این دلیل که واقعا نمی خواهند از این قضیه حرف بزنند و ذهن همه را نمی خواهند به این موضوع معطوف کنند، برای همین ، ایشان در مورد این موضوع سخنی نمی گویند.

این قضیه بدون حضور و وجود رهبری، مدت هاست که به قضیه اول کشور تبدیل شده است و همه از آن حرف می زنند و فقط کافی است حضرت آقا مستقیما وارد این بحث شوند ! آن وقت به صورت 100 برابر این موضوع به چالش اصلی کشور تبدیل می شود و کشور از تمام مسائل داخلی و خارجی باز می ماند. اکنون ما در این اوضاع ، جریان انقلاب ها و حرکت های اسلامی منطقه را داریم که در سرنوشت جهان و جهان اسلام اهمیت ویژه ای دارند و حتی اگر این جریان انقلاب ها هم که نبود باز هم مسایل داخلی بسیار مهمی داریم که روی زمین مانده است .این که حضرت آقا شعار جهاد اقتصادی می دهند و مدام بر بحث پیشرفت تاکید می کنند یک تعارف نیست بلکه واقعا ایشان به این موضوع تاکید دارند و می خواهند کشور در این مسیر پیش برودو یکی از نگرانی هایی که ایشان مرتب در جریان فتنه 88 مرتب تکرار می نمودند ، ناراحتی از کند شدن مسیر پیشرفت کشور بود.

 

4-نکته بعدی که باید در مورد آن بحث شود این است که ، خوب ، بالاخره تکلیف ما در مورد این قضیه چیست ؟ آیا سکوت حضرت آقا به این معناست که ما هم مثل ایشان در صحبت های خود و در دغدغه های خود این بحث را کنار بگذاریم و اصلا بحثی از آن نکنیم؟

بگذارید منظور خود را روشن تر بگویم.در زمان حضرت امام خمینی و اوایل انقلاب اسلامی و حتی کمی قبل از آن یکی از مسائل اصلی مملکت مسئله دکتر شریعتی بود و دیدگاه های مختلفی که در مورد ایشان وجود داشت .بسیاری از خواص نیز به این موضوع معطوف شده بودند و مرتب در مورد این قضیه اظهار نظر می کردند.ولی در این بین هرچه از امام خمینی می خواستند در مورد دکتر شریعتی نظرشان را بگویند ، ایشان مدام از دادن تبیینی از شخصیت شریعتی طفره می رفتند و می فرمودند "که دنبال وحدت باشید و دست در دست یکدیگر دهید که ما مسایل مهمتر از این داریم.شریعتی خوب بود یا بد بود ، به هر حال در وضعیت امروز کشور نقشی ندارد و به جای این حرف ها دست در دست هم دهید تا مشکلات اصلی کشور را حل کنیم."(نقل به مضمون)

آیا قضیه مشایی هم مثل قضیه شریعتی است؟آیا مشایی مثل مرحوم دکتر شریعتی است؟

به نظر من نه! مشایی و قضیه آن اصلا مثل شریعتی نیست .چون در آنجا هرچه از امام می خواستند اظهار نظر بکند ایشان به علت عدم ایجاد دو دستگی و دعوا ، اصلا در این مورد صحبتی نمی کردند تا این قضیه همینطور بماند و مردم ذهن خود را در گیر این بحث نکنند.

ولی سکوتی که رهبری در اینجا نموده اند ، این برداشت را از آن نمی توان کرد.برداشت من از این قضیه این است که رهبری با عمل (و در عین حال کلام خود) می گویند این قضیه فرعی است و چیزی نیست که بنده وارد آن بشوم و خودتان درون خودتان این قضیه را حل کنید.در قضیه دکتر شریعتی ، حضرت امام اصلا هیچ حرفی در مورد او نمی زدند ولی در این قضیه ، اگر از حضرت آقا سوال شود(که در جمع جامعه مدرسین شده) غلط بودن یا غلط نبودن دیدگاه ها را بیان می کنند ولی گویا می خواهند از قضیه بیرون بکشند و گویا اصلا قضیه را در سطحی نمیدانند که تیتر صحبت های رهبری شود ولی در قضیه شریعتی و چالش های آن این موضوع جای تیتر شدن داشت ولی تیتری بود که دعواهای کاذب و انرژی بر ایجاد می کرد.

البته این جای بسی خوشحالی است که امروز جایگاه رهبری به جایی رسیده که دیگر لازم نیست به طور مستقیم در همه ی قضایا وارد شوند و امروز یاورانی دارند که بدون هزینه شدن از رهبری خیلی از مسایل کشور را برطرف می کنند.

5-برای جلوگیری از بد فهمی تاکید می کنم که از دید امام خامنه ای این قضیه فرعی است و نباید جای مسائل اصلی را بگیرد و نکته گفته شده در بالا به این معنا نیست که حضرت آقا گقته اند من در این قضیه لزومی ندارد وارد شوم خودتان بروید حل کنید و بعد ما این قضیه را به یک قضیه اصلی برای خودمان و مملکت بکنیم.نه این قضیه برای مملکت هم باید یک قضیه فرعی باشد و در عین حال باید با این دیدگاه انحرافی مقابله کرد و از پیشرفت آن جلو گیری نمود.

 

6-البته بنده تا اینجا هنوز به این نتیجه نرسیده ام که واقعا قضیه مشایی بزرگترین خطری است که در تاریخ انقلاب اسلامی آن را تهدید کرده است! به 2 دلیل.

اولا اینکه واقعا به نظر نمی رسداین فتنه از فتنه درگیری با لیبرال ها و دوران اصلاحات سنگین تر است و اینکه در آن زمان نظام به شکلی دچار حاکمیت دوگانه شده بود و مجلس شورای اسلامی و قوه مجریه جدا از مسیر رهبری حرکت می کردند(که رهبری هم این را در 14 خرداد فرمودند) و... ضمن اینکه مردم هم نسبت به گذشته بیدار شده اند و اگر مردم واقعا احساس کنند بین مسئولین و رهبری حرکت دوگانه ای صورت گرفته ، مردم امروز یقینا جانب رهبری را خواهند گرفت و اگر تا به امروز ساکت بوده اند به این دلیل است که برایشان این نکته اثبات نشده است.البته انحرافی بودن دیدگاه های آقای مشایی و جریانش در مورد انقلاب و نایب امام زمان و...هیچ شکی در آن نیست.

دومین دلیل اینکه اگر واقعا این قضیه بزرگترین خطری است که تاریخ انقلاب را تهدید کرده است آنگاه اصلا سکوت رهبری معنایی نداشت و ایشان باید مستقیما وارد قضیه می شدند.

 

خلاصه :

پس خلاصه قضیه این شد که به نظر می رسد موضع رهبری در این قضیه سکوت به معنای فرعی بودن مسئله است . برای اینکه لازم نیست خودشان مستقیما وارد صحنه شوند و به نظر می آید که انتظار ایشان این است که ، خود این مجموعه ولایی در مقابل این دیدگاه غلط ضمنرعایت اخلاق اسلامی و بدون دادن بهانه به دشمنان ایستادگی کنند و دیدگاه های اسلامی و ولایی را تبیین نمایند و مانع انحراف از بحث امام زمان و انقلاب اسلامی شوند.

7-حال به بررسی صحبت های رهبری می پردازیم آیا از کلام ایشان چنین منطقی استنباط می شود یا نه؟

 

الف) ماجرای مردم اسرائیل

ماجرای مردم اسرائیل شاید از مهمترین و حاشیه‏دارترین مسائلی بود که درخصوص مشایی مطرح شد. ماجرایی که چندین روز به طول انجامید و صدا و سیما نیز رسما به انعکاس مکرر آن پرداخت. رهبر انقلاب ناگزیر در نماز جمعه به این بحث اشاره کردند و ضمن تأکید بر اینکه آنچه مشایی در این خصوص گفته، اشتباه بوده است، فرمودند:

 

« یکى از چیزهائى که براى کشور ما حقیقتاً مهم است این است که مردم احساس امنیت سیاسى و روانى بکنند؛ فضاى روانى جامعه دچار التهاب نباشد. سعى میکنند التهاب‌آفرینى کنند؛ این هست. این، جزو سیاستهاى مخالفان نظام جمهورى اسلامى است. البته خود ما هم گاهى اوقات، نادانسته این التهابها را افزایش میدهیم. من توصیه میخواهم بکنم - حالا مردم عزیز ما بحمداللَّه از بسیارى از کارهائى که در این زمینه انسان مشاهده میکند، برکنارند. مردم نگاه میکنند به بعضى از گفتگوها و بگومگوهاى بیجا و بی مورد که گاهى در بین نخبگان سیاسى مشاهده میشود؛ نگاه مردم نگاه رضایتمندانه نیست. این را ما از مراجعات مردم بخوبى میفهمیم - و حالا دو سه مسئله‌ى کوچک و کم‌اهمیتى را که وجود دارد و سعى میشود که از اینها براى التهاب استفاده شود، عرض میکنم، براى اینکه درِ گفتگوها بسته بشود.

یک نفر پیدا میشود درباره‌ى مردمى که در اسرائیل زندگى میکنند، اظهار نظرى میکند. البته این اظهار نظر، اظهار نظر غلطى است. اینى که گفته شود ما با مردم اسرائیل هم مثل مردم دیگر دنیا دوستیم! این حرف درستى نیست؛ حرف غیرمنطقى‌اى است. مگر مردم اسرائیل کى‌هایند؟ همان کسانى هستند که غصب خانه، غصب سرزمین، غصب مزرعه، غصب تجارت به وسیله‌ى همین‌ها دارد انجام میگیرد. سیاهىِ لشگرِ عناصر صهیونیسم، همین‌هایند. نمیشود ملت مسلمان نسبت به افرادى که اینجور عامل دست دشمنان اساسى دنیاى اسلام هستند، بى‌تفاوت باشد. نه، ما با یهودى‌ها هیچ مشکلى نداریم، با مسیحى‌ها هیچ مشکلى نداریم، با اصحاب ادیان در دنیا هیچ مشکلى نداریم؛ اما با غاصبان سرزمین فلسطین چرا؛ مشکل داریم. غاصب هم فقط رژیم صهیونیستى نیست. این موضع نظام است، این موضع انقلاب است، موضع مردم است. حالا کسى حرف اشتباهى میزند، عکس‌العملهائى هم در مقابل آن نشان داده میشود. خوب، مسئله را باید تمام کرد. این که یک روز یک نفر از این طرف بگوید، یکى از آن طرف بگوید، یکى اینجور استدلال کند، یکى از آن طرف حرف بزند، درست نیست. این التهاب‌آفرینى است. حرفى بود، گفته شد و اشتباه بود و تمام. موضع دولت جمهورى اسلامى هم این نیست. این با کشورهاى دیگر فرق میکند که مردمش روى سرزمین غصبى‌اى ننشستند. شهرکهاى یهودى‌نشین، امروز به وسیله‌ى همین مردمى که گفته میشود مردم اسرائیل هستند و به وسیله‌ى همین‌ها پر شده؛ همین‌هایند که دولت جعلى صهیونیست، اینها را مسلح کرده است علیه مردم مسلمان فلسطینى، که فلسطینى‌ها جرأت نکنند نزدیک این شهرکها بشوند. خوب، این حرف خطائى بود، حرف درستى نبود. این را نباید وسیله‌ى التهاب قرار داد. من خواهش میکنم از همه، اینجور مسائل کوچک و مسائل جزئى را - حرفى که بر زبان کسى جارى میشود؛ مطلبى گفته میشود - وسیله‌اى قرار ندهند براى اینکه مدتى جریان‌سازى و مسئله‌آفرینى در سرتاسر کشور بشود؛ یک عده مخالف، یک عده موافق، سر قضیه‌اى پوچ.موضع نظام هم معلوم است. تمام شد.»

در این قضیه می بینیم که رهبری به اجبار زمانه و شرایط کشور برای اولین بار وارد قضیه مشایی می شوند و ضمن اعلام غلط بودن دیدگاه مشایی می خواهند که رسانه ها به این قضیه خاتمه دهند و اینقدر قضیه را کش ندهند و این قضیه را یک قضیه جزئی و پوچ ! (برخلاف حرف حتی تمام رسانه های اصولگرا)معرفی می کنند.

 

ب) عزل مشایی

ماجرای بعدی انتخاب مشایی به عنوان معاون اولی است که این انتخاب به دلیل عدم صلاحیت مشایی و وجود دیدگاه های غلط در افکار او به شدت مورد انتقاد جریان ولایی کشور قرار می گیرد که نامه ی رهبری را به رییس جمهور و درخواست ایشان مبنی بر عزل وی را به همراه دارد.

 

در این قضیه نیز پس از التهاب ایجاد شده در کشور و بویژه در جریان اصولگرا ، رهبری وارد قضیه می شوند و قضیه را تمام می نمایند و استدلالشان این است که این قضیه ، برخلاف مصلحت  و موجب اختلاف و سرخوردگی دوستان است. ایشان در این استدلالات در مورد شخصیت مشایی هیچ اظهار نظری نمی نمایند.

 

ج) پس از عزل مشایی

قضیه بعدی ،‌قضیه صحبت های رهبری پس از عزل مشایی و مقاله آقای حسین شریعتمداری است.قضیه از این قرار بود که پس از عزل مشایی توسط رهبری ،یک جریان عظیمی در کشور علیه مشایی راه افتاد. از جمله مقاله ای که حاج حسین شریعتمداری در مورد ایشان نوشت . حسین شریعتمداری پس از ماجرای انتصاب مشایی به سمت مسئول دفتر رییس جمهور سرمقاله‏ای در کیهان نوشت که طی آن انتقاداتی منطقی در خصوص مشایی نیز مطرح بود و البته در ضمن آن مشایی مهره انقلاب مخملی در ایران دانسته شده بود. این سرمقاله نیز حواشی خاص خود را ایجاد کرد.

رهبر انقلاب طی سخنانی به مسائل روز کشور اشاره کردند و مطالبی گفتند:

« من مى‏بینم تو همین قضایاى سه چهار روز اخیر باز بعضى‏ها هى میخواهند اختلافها و شکافها را بیشتر کنند؛ نه، نباید اختلاف به وجود بیاید؛ همه با هم برادرند، همه با هم همکارى باید بکنند؛ همه باید براى ساختن کشور به یکدیگر کمک بکنند. به کسى نباید بیهوده تهمت زد؛ کسى را نباید به خاطر یک امر، از همه‏ى آن چیزهائى که صلاحیت محسوب میشود، انسان او را نفى بکند. با انصاف باید بود؛ با انصاف باید عمل کرد؛ با انصاف باید حرف زد. خداى متعال در مورد دشمنان میگوید: «و لا یجرمنّکم شنآن قوم على الّا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتّقوى»؛(7) اگر با کسى دشمنید، این دشمنى موجب نشود که نسبت به او بى‏انصافى کنید، بى‏عدالتى کنید؛ حتّى نسبت به دشمن؛ حالا آن که دشمن هم نیست. بى‏عدالتى‏ها را همه کنار بگذارند؛ بى‏انصافى‏ها را همه کنار بگذارند؛ همه در زیر پرچم نظام اسلامى و جمهورى اسلامى جمع بشوند؛ اصولى وجود دارد، به آن اصول همه پابندى خودشان را اعلام بکنند. در کنار هم باشند، اختلاف سلیقه هم باشد. چه اشکال دارد؟ همیشه اختلاف سلیقه بوده. در دورانهاى مختلف هر جائى که این اختلاف سلیقه‏ها و اختلاف برداشتها با هواى نفس انسان مخلوط شد، کار خراب میشود. هواى نفس را باید خیلى ملاحظه کرد. به خودمان در فریب خوردن از هواى نفس سوءظن داشته باشیم. نگاه کنیم ببینیم کجا نفس است و هوى‏هاى نفسانى ماست؛ کجا نه، واقعاً احساس تکلیف است؛ و در احساس تکلیف هم دقت بکنیم که قدم از دایره‏ى تکلیف آنطرف‏تر نباید گذاشت؛ زیاده‏روى نباید کرد. آن وقت لطف خدا با ماست. همچنانى که تا امروز به فضل الهى، به حول و قوه‏ى الهى، لطف الهى با ملت ایران بوده است؛ بعد از این هم ان‏شاءاللَّه خواهد بود..»

 

 

 

حسین شریعتمداری که خود را مخاطب این فرمایشات آقا دید، در کیهان سرمقاله دیگری در این خصوص نوشت:

«دیروز وقتی بیانات رهبر معظم انقلاب را در جمع اهالی قرآن شنیدم، بی آن که خود را عددی بدانم تا در خطاب یا ملامت و عتاب آقا جایی داشته باشم، احساس کردم یادداشت دیروزم با عنوان "چه کسی او را اداره می کند" می تواند در حوزه ملامت مقتدایم باشد، آنجا که با اشاره به قضایای دو سه روز اخیر فرموده اند "این موضوع نباید موجب دامن زدن به اختلاف شود، ضمن آن که نباید به کسی بیهوده تهمت زد و او را به خاطر یک امر، از همه آن چیزهایی که صلاحیت محسوب می شود، نفی کرد" و در یادداشت دیروز نگارنده با استناد به تأخیر غیرقابل توجیه آقای احمدی نژاد در اجرای دستورالعمل 7 روز قبل رهبر معظم انقلاب و تعلل سؤال برانگیز ایشان در عزل آقای مشایی، ضمن گلایه از وی که چرا به وظیفه شرعی و قانونی خود عمل نکرده است، حضور آقای مشایی در کنار رئیس جمهور با توجه به برخی از مواضع و عملکرد وی طی 4 سال گذشته، مشکوک تلقی شده و احتمال وابستگی او به جریان موسوم به کودتای مخملی مطرح گردیده بود...»

مجددا در این قضیه هم می بینیم که حضرت آقا به خاطر شرایط زمانه و اینبار به علت بی اخلاقی های صورت گرفته وارد قضیه می شوند و در مقابل آن می ایستند و فقط به همین مشکل اکتفا می کنند و به اظهار نظری در مورد مشایی و جریان انحرافی نمی پردازند و این اختلافات را از نوع اختلاف سلیقه معرفی می نمایند.

 

د)سخنرانی در جمع تشکل های دانشجویی

صحبت های بعدی رهبری در جمع دانشجویان دانشگاه هاست که یکی از دانشجویان در این مورد سوال می کند و حضرت آقا این گونه جواب می دهند:

"یکى از دوستان گفتند ما از دست چپ و راست رئیس جمهور دلمان خون است. خوب، حالا دل شما خون - که خدا نکند خون باشد - اما به شما عرض بکنم؛ اینها جزو مسائل تعیین کننده و اصلى نیست. ممکن است ایراد و اشکال وارد باشد - من در این مورد هیچ قضاوتى نمیخواهم بکنم - ممکن است کسى به یک شخصى یا به یک کارى ایراد داشته باشد؛ منتها باید توجه کنیم که مسائل را اصلى - فرعى کنیم. مسائل درجه‌ى دوم جاى مسائل اصلى را در انگیزه‌هاى ما، در همت ما، در صرف انرژى‌اى که میشود، نگیرد. من عرضم فقط این است؛ والّا من نه اعتراض میکنم به اینکه شما چرا از زید یا عمرو خوشتان مى‌آید یا بدتان مى‌آید؛ نه، ممکن است خوشتان بیاید، ممکن است بدتان بیاید - ایرادى ندارد - و نه اعتراض میکنم که چرا آن ایراد را یک وقت به شکلى که یک مفسده‌اى نداشته باشد، بر زبان آوردید؛ آن هم به نظرم اشکالى ندارد. فقط توجه کنید که این جاى مسائل اصلى را نگیرد. مسائل اصلى ما چیزهاى دیگرى است."

در ایجا دقیقا آقا اصل مطلب را بیان می کنند و خط اصلی و دیدگاه خود را درمورد این قضیه بیان می کنند و اعلام می کنند که ایشان این قضیه را فرعی می دانند و از بقیه هم می خواهند که با این قضیه به صورت یک مسئله فرعی نگاه کنند و  این برای اولین بار است که ایشان نظر خود را در مورد اصل این قضیه صراحتا بیان می فرمایند.

 

ه)سخنرانی در جمع اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم

مقام معظم رهبری طی جلسه‏ای که با اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم داشتند در پاسخ به سوالات شرکت کنندگان جلسه مطالبی را مطرح نمودند که بخشی از آن به دولت، حجاب، بحث مکتب ایرانی و مشایی ارتباط داشت. این سخنان اگر چه به صورت رسمی منتشر نشد، اما یکی از اعضای جامعه مدرسین جزئیات آن را با رسانه‏ها در میان گذاشت.

البته متن پیاده شده این جلسه-که جلسه عمومی هم نبود- هیچ گاه بر روی سایت دفتر امام خامنه ای قرار نگرفت ولیکن یکی از افرادی که به نوشتن بیانات ایشان مشغول بوده قضیه را نقل می نماید(حجت الاسلام اسلامی)

رهبر انقلاب با دقت و حوصله سخنان دوستان را گوش می‌دادند و یادداشت برداری می‌کردند و به آنها پاسخ می‌دادند. یکی از اعضا مسئله حجاب و عفاف را مطرح کرد و حرف‌های او تعریض به بی ‌توجهی برخی مسئولان نسبت به حجاب فقهی بود که آقا فرمودند:

«من این مطلب را قبول ندارم؛ مسئولان امروز همه حجاب فقهی را قبول دارند ولی اختلاف سلیقه در تاکتیک‌هاست.»

حضرت آقا فرمودند:

«فرضا دختری که حجاب کاملی ندارد اما شب قدر یا در مجلس دعای کمیل شرکت و به درگاه خداوند تضرع می‌کند و یا در راهپیمایی 22 بهمن تصویر امام را می‌گیرد، نمی‌توان گفت که بی‌دین است بلکه نمی‌داند حجاب اسلامی چیست که باید او را توجیه کرد. باید در باب حجاب کتاب نوشت و از طرق مختلف مانند فیلم‌های تلویزیونی حجاب را تبیین و افراد ناآگاه را ارشاد کرد.»

رهبر انقلاب با آنکه جهت‌گیری کلی دولت را تائید کردند و تصریح داشتند نمی‌خواهند یک طرف را تأیید کنند اما این را به قاطعیت فرمودند که ”مسئولین فعلی با حجاب فقهی مخالف نیستند ولی در تاکتیک‌ها اختلاف وجود دارد.”

در حالی که اکنون برخی تلاش زیادی برای ضدولایت فقیه ساختن از احمدی‏نژاد دارند، آن روز رهبر انقلاب در خصوص حمایت خود از دولت فرمودند:

«بنده از همه دولت‌ها حمایت کرده‌ام ولی این دولت با "دولت‌های گذشته" تفاوت دارد و فرق اساسی در این است که تلاش نمی کنند حاکمیت دوگانه درست کند. در گذشته حرف دشمن القای حاکمیت دوگانه بود و در برخی ادوار هم برخی افراد دنبال القای این وضعیت در کشور بودند که دولت و مجلس در مقابل ولایت فقیه که محور نظام است، قرار دارد ولی الان اینگونه نیست.»

 جالب اینکه ایشان در لفظ دولت‏های گذشته به صورت عام استفاده کردند و این بدین معنا بود که فقط مقصودشان دولت اصلاحات نبود.

مقام معظم رهبری با قاطعیت فرمودند که ”در شرایط کنونی اختلاف نظر هست و من هم برخی مسائل را قبول ندارم اما الان اگر رهبری چیزی بگوید، رئیس جمهور می‌پذیرد و به آن عمل می‌کند”

اما مکتب ایرانی شاید مهمترین بحثی بود که به مشایی نیز ارتباط مستقیم پیدا می کرد. رهبر انقلاب فرمودند:

«من با طرح مکتب ایرانی مخالفم و نسبت به این موضوع به آقایان تذکر هم دادم ولی برداشتم این نیست که منظور آنها مقابل قرار دادن ایرانیت در برابر اسلامیت باشد. بنده هم همین اعتقاد را دارم که آقای احمدی‌نژاد واقعا نمی‌خواهد ایران را مقابل اسلام و برتر از آن قرار دهد"

البته به شکل دیگری هم ،همین بیانات ایشان از سوی حاضرین در جلسه در سایت هاگفته شد:

" درمورد همین ایران و ایرانی گری من چیز بدی برداشت نکردم ..البته بدم میاد از این کاری که میکنند{منظور این حرف مکتب ایرانی که می زنند}!...آقای احمدی نژاد واقعا نمیخواهد ایران را در مقابل اسلام قرار بدهد"

ایشان درخصوص دولت تصریح کردند:

«من اعتقاد به نصح دارم. ... منتها مراقب باشند که یک جهت گیری عامی برای زمین زدن دولتی که حالا نسبت به شعارهای انقلاب وفادار است، نسبت به رهبری اظهار اطاعت می کند و چه و چه، ایجاد نشود، به آن حرکت کمک نشود. عرض ما این است. یک جوری نصیحت کنید که آن کسانی که قصد ریشه کنی دارند، نتوانند استفاده کنند ولی خوب نصیحت کنید، پیغام بدهید، کاغذ بنویسید، اگر یک جایی واقعا دیدید ضرورت دارد، اعلام هم بشود. اعلام عمومی در مواقع ضروری ایرادی ندارد، اما باید مراقبت بشود، این جور نیست که حالا انسان هر اعتراضی دارد مصلحت باشد که این را علنی و عمومی کند.»

باز هم می بینیم که در اینجا حضرت آقا خودشان وارد قضیه نشدند و به دنبال سوالاتی که از ایشان می شود مطالبی را مطرح می فرمایند و ضمن اشاره به غلط بودن دیدگاه مکتب ایرانی و... نکته ای اساسی و مهم را در این قضیه مطرح می کنند که قبلا در جایی نگفته بودند و آن شیوه مقابله جریان ولایی با جریان انحرافی است.

 

و) قضایای خانه نشینی احمدی ن‍ژاد

قضیه بعدی که حضرت آقا اظهاراتی را در مورد مشایی می فرمایند برمی گردد به قضیه عزل آقای مصلحی از وزارت اطلاعات و نامه ای که رهبری به رییس جمهور می نویسند و خواستار برگشته آقای مصلحی می شوند که این قضیه منجر به خانه نشینی 11 روزه رییس جمهور می شود و در جلسه با رهبری نیز –به نقل حجت الاسلام آقا تهرانی که احمدی نژاد جلسه خصوصی داشته- بحث استعفای از ریاست جمهوری را مطرح می کند

در صحبت های ذیل آقای احمدی نژاد هنوز خانه نشینی نکرده است ولیکن دستور رهبری مبنی بر لغو عزل مصلحی را نیز به ظاهر پیگیری نکرده است که رهبری اینگنونه می فرمایند:

 "رهبری هیچگاه بنای دخالت در تصمیم ها و کارهای دولت را ندارد، مگر آنجایی که احساس کند مصلحتی مورد غفلت قرار گرفته است........ در قضیه اخیر هم که چندان مهم نیست، احساس شد از مصلحت بزرگی غفلت شده است...... نظام جمهوری اسلامی، دستگاه مقتدری است و رهبری هم محکم در مواضع صحیح خود ایستاده است.....و من میخواهم بگویم این حالت صخره‌گون را ملت و دولت عزیز ما حفظ کنند. نگذارید اختلاف به وجود بیاید. نگذارید شکاف به وجود بیاید. نگذارید آنچه را که دشمن در تبلیغات و در خباثتهاى سیاسى و تفتینهاى سیاسى میخواهد در مورد کشور ما انجام بدهد، انجام دهد.

شما ببینید در همین پنج شش روز گذشته سر یک قضیه‌اى که آنچنان هم از اهمیت بالائى برخوردار نبود - سر مسئله‌ى اطلاعات و امثال اینها - چه جنجالى در دنیا راه انداختند. تحلیلها را بردند به این سمت که بله، در داخل نظام جمهورى اسلامى شکاف ایجاد شده است، حاکمیت دوگانه شده است، رئیس جمهور حرف رهبرى را گوش نکرده است! دستگاه‌هاى تبلیغاتىِ خودشان را از این حرفهاى سست و بى‌پایه پر کردند. ببینید چطور منتظر بهانه‌اند. ببینید چطور مثل گرگ در کمین نشسته‌اند که یک بهانه‌اى پیدا کنند، هر جور میتوانند، حمله کنند.......... بنده‌ى حقیر هم طبق اصول بنا ندارم در کارها و تصمیمهاى دولت وارد شوم. خب، مسئولیتها در قانون اساسى مشخص است؛ هر کس مسئولیتى دارد؛ مگر آنجائى که احساس کنم یک مصلحتى دارد تفویت میشود؛ مثل اینکه در همین قضیه‌ى اخیر اینجورى بود؛ انسان احساس میکند یک مصلحت بزرگى دارد مورد غفلت قرار میگیرد، تفویت میشود؛ خب، انسان وارد میشود که جلوى این تفویت مصلحت را بگیرد. این، مسئله‌ى مهمى نیست، نظائرش هم اتفاق مى‌افتد؛ اما مخالفین، دشمنان بیرونى، تریبون‌دارهاى بین‌المللى، بوقهاى تبلیغاتى، از همین مسئله استفاده میکنند براى اینکه فضاى تبلیغاتى را شلوغ کنند........... عرض من به عناصر داخلى، به مردم دلسوز، به برادران و خواهرانى که در داخل با مسائل تبلیغاتى سر و کار دارند، این است که سعى کنند به این آشفتگى کمک نکنند. این که تحلیل بگذارند، یکى از آن طرف، یکى از این طرف، این علیه آن، آن علیه این، براى هیچ و پوچ، چه لزومى دارد؟ نه، دستگاه بحمداللَّه دستگاه مقتدرى است، مسئولین مشغول کارشان هستند، رهبرى هم که بنده‌ى حقیر هستم با همه‌ى حقارت، خداى متعال کمک کرده، ما در مواضع صحیحِ خودمان محکم ایستاده‌ایم. تا من زنده هستم، تا من مسئولیت دارم، به حول و قوه‌ى الهى نخواهم گذاشت این حرکت عظیم ملت به سوى آرمانها ذره‌اى منحرف شود."

پس از خانه نشینی احمدی نژاد جضرت امام خامنه ای که در آن ایام برای کنترل فضای کشور و پرهیز از اقدامات نسنجیده بیشتر سخنرانی می نمودند ، در سخنانی که بیشتر مخاطب آن رییس جمهور احساس می شد می فرمایند " باید از هر کار و اقدامی که موجب پایکوبی و جنجال دشمنان می شود، و دوستان را نیز ناراحت می کند، پرهیز شود. " که فردای این سخنرانی ، آقای احمدی نژاد در جلسه هیئت دولت شرکت می کند با نطقی مناسب ، آبی بر آتش رسانه های بیگانه که در آن ایام به شدت به کار افتاده بودند، می ریزد.

می بینیم که در این قضیه نیز که برای بساری از افراد مطالب زیادی را روشن نمود رهبری  مجبور می شوند ، مشکلات دولت را تذکر دهند و البته باز هم تاکید می کنند که خودی ها القای حاکمیت دوگانه نکنند و این مسایل باید به صورت داخلی حل گردد .

 

ز)

و آخرین قضیه مربوط می شود به صحبت های رهبری در 14 خرداد امسال که به دنبال افزایش فشارها بر جریان انحرافی و له کردن رییس جمهور کشور-هرچند با دیدگاه های غلطش- رهبری این صحبت ها را می فرمایند:

" اگر به نام عدالت‌خواهى و به نام انقلابیگرى، اخلاق را زیر پا بگذاریم، ضرر کرده‌ایم؛ از خط امام منحرف شده‌ایم. اگر به نام انقلابیگرى، به نام عدالت‌خواهى، به برادران خودمان، به مردم مؤمن، به کسانى که از لحاظ فکرى با ما مخالفند، اما میدانیم که به اصل نظام اعتقاد دارند، به اسلام اعتقاد دارند، اهانت کردیم، آنها را مورد ایذاء و آزار قرار دادیم، از خط امام منحرف شده‌ایم. اگر بخواهیم به نام انقلابیگرى و رفتار انقلابى، امنیت را از بخشى از مردم جامعه و کشورمان سلب کنیم، از خط امام منحرف شده‌ایم. در کشور آراء و عقاید مختلفى وجود دارد. اگر چنانچه یک عنوان مجرمانه‌اى بر یک حرکتى، بر یک حرفى منطبق شود، این عنوان مجرمانه البته قابل تعقیب است؛ دستگاه‌هاى موظف باید تعقیب کنند و میکنند؛ اما اگر عنوان مجرمانه‌اى نباشد، کسى است که نمیخواهد براندازى کند، نمیخواهد خیانت کند، نمیخواهد دستور دشمن را در کشور اجرا کند، اما با سلیقه‌ى سیاسى ما، با مذاق سیاسى ما مخالف است، ما نمیتوانیم امنیت را از او دریغ بداریم، عدالت را دریغ بداریم؛ «و لایجرمنّکم شنئان قوم على الّا تعدلوا». قرآن به ما دستور میدهد و میگوید: مخالفت شما با یک قومى، موجب نشود که عدالت را فرو بگذارید و فراموش کنید. «اعدلوا»؛ حتّى در مورد مخالف هم عدالت به خرج دهید. «هو اقرب للتّقوى»؛(2) این عدالت، نزدیکتر به تقواست. مبادا خیال کنید تقوا این است که انسان مخالف خودش را زیر پا له کند؛ نه، عدالت ورزیدن با تقوا موافق است. همه هوشیار باشیم، همه بیدار باشیم. این بُعد هم نباید ابعاد دیگر را در سایه قرار بدهد."

وباز هم در اینجا رهبری تکرار مکررات می فرمایند و ضمن عدم بیان صریحی در مورد جریان انحرافی ،‌دلسوزان را به رعایت اخلاق سیاسی در برخورد با مخالفان –حتی مخالفان انقلاب- دعوت می کنند.

جمع بندی

به نظر می رسد موضع رهبری در این قضیه سکوت به معنای فرعی بودن مسئله است . برای اینکه لازم نیست خودشان مستقیما وارد صحنه شوند و به نظر می آید که انتظار ایشان این است که خود این مجموعه ولایی در مقابل این دیدگاه غلط ضمن رعایت اخلاق اسلامی و بدون دادن بهانه به دشمنان ایستادگی کند و دیدگاه های اسلامی و ولایی را تبیین کند و مانع انحراف از بحث امام زمان و انقلاب اسلامی شود.

 

وبلاگ "تـــردیــــــــــ ممنوع ـــــــــد ! ! !"

نظرات  (۱)

باسلام
به نطربنده اگر مقام معظم رهبری این مسأله را اصلی ومهم میدانستند مانند فتنه ی88 صراحتا آن را بیان میفرمودند. به علاوه اگر دوستان توجه فمایند رهبرعزیز خود در سخنانشان فرمودند:"تا کنون هیچ انحرافی در انقلاب وارد نشده است"صراحت بیش از این؟؟؟
به نظرمن این مسأله ی جریان انحرافی ، نقشه ایست ازسوی دشمن برای تفرقه میان ملت...
انشاالله که باعنایات حضرت حق ، الطاف آقا امام زمان و فرامین وتدابیر  رهبر معظم انقلاب این مسأله به خیر فیصله پیدا خواهدکرد.
پاسخ:
با عرض سلام و تشکر بجهت حسن توجه شما
درمورد این جمله که رهبرعزیز خود در سخنانشان فرمودند:"تا کنون هیچ انحرافی در انقلاب وارد نشده است" ظاهراً اشتباه می کنید و چنین جمله ای ایشان نفرمودند اگر هست آدرس و سند این مطلب را از سایت رهبری ارائه بفرمایید تا استفاده کنیم...ضمن اینکه فرضاً ایشان عیناً چنین جمله ای فرموده باشند اینکه انحراف در انقلاب ایجاد نشده چه ارتباطی با برخی اشخاص دارد و اصلاً مگر انقلاب یعنی یک سری اشخاص! و مگر این اشخاص اهل خطا و اشتباه نیستند؟!...و شاید جمله ای که رهبر معظم فرموده اند و شما احتمالاً اشتباه نقل کرده اید این جمله ایشان بوده که بنده تا وقتیکه که زنده ام نمیگذارم که انقلاب از مسیر خودش خارج شود...که اگر همین مطلب منظور نظرتان بوده، بایست مجدّداً و تأکیداً عرض شود: انحراف در انقلاب، لازمه اش این نیست که اشخاص، منحرف نشوند و بیمه باشند...رهبرمعظم در سخنرانی بعد از فتنه در رابطه با ریزش و ها و رویش ها فرموده بودند "فتنه ی 88 کشور را واکسینه کرد" و توضیح داده میشود که اگر بخواهیم انحراف و ریزش برخی مسئولین رده بالای نظام را در آن سال در نظر بگیریم و اینها را ملاک انحراف انقلاب بدانیم پس بایست قائل شویم انقلاب منحرف شد در حالیکه تعبیر رهبری و تحلیل ایشان این بود که این ریزش ها طبیعی است و باعث واکسینه شدن نظام گردیدند...
همین مقدار بنظرم بجهت تذکر کافی باشه...ببخشید طولانی شد...مجدّداً متشکرم از اظهار نظرتان...ان شاءالله باعث بصیرت بخشی متقابل یکدیگر باشیم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی