صراحت، راز ماندگاری

بصیرت، باید عاشورایی باشد
دوشنبه

"مدرسه عالی شهید مطهری" و پیگیری طلاب و دانشجویان




جمعی از طلبه- دانشجویان مدرسه عالی شهید مطهری در پاسخ به اظهارات معاون آموزشی این مدرسه تاکید کردند: آقای موسوی برای تثبیت موقعیت خود و خارج شدن از "تولیت محوری " به بهانه تشکیل دانشگاه شهید مطهری، درخواست تغییر نام این مدرسه را داشتند.

به گزارش فارس، طلاب، دانشجویان و فارغ‌التحصیلان مدرسه عالی شهید مطهری، پس از موافقت با درخواست نامه آیت‌الله امامی کاشانی از سوی شورای عالی انقلاب فرهنگی و تغییر نام این مدرسه عالی به دانشگاه شهید مطهری، نامه‌ای در پاسخ به مسببان مصوبه شورای انقلاب فرهنگی نوشتند.

متن این نامه که در اختیار گروه دانشگاه خبرگزاری فارس قرار گرفته، به شرح ذیل است:
مسئولین مدرسه عالی، پیشنهاد تغییر نام "مدرسه عالی شهید مطهری " به "دانشگاه شهید مطهری " را تهیه و در تاریخ بیست و یکم بهمن ماه 88، نامه مربوط به آن را توسط مقام تولیت به شورای عالی انقلاب فرهنگی تقدیم کردند. سیر تهیه و تحویل این پیشنهاد و تصویب آن بسیار سریع اتفاق افتاده است. این موضوع در جلسه سه‌شنبه شب 24 فروردین‌ماه مطرح شده و روز چهارشنبه نیز خبر تصویب آن در رسانه‌ها به نحو وسیع و تامل‌برانگیزی منتشر شده است. این‌طور که پیداست گویا متن پیشنهادی با پنهان‌کاری و حتی بدون در میان گذاشتن آن با همه اعضای شورای آموزشی و پژوهشی یا شورای امور طلاب مدرسه تهیه شده است؛ به طوری که بعضی اعضا هئیت علمی و اساتید این مدرسه و حتی معاونت امور طلاب (حجة‌الاسلام دکتر بهرامی، عضو مجلس خبرگان رهبری) از این تغییر و تحول مطلع نبوده‌اند!

خبر این تغییر که با عنوانِ سوال برانگیز "ارتقاء "(!) از آن یاد شده بود، به یکباره باعث اعتراض "طلبه ـ دانشجو " های مدرسه عالی شد. نه تنها اصل این مصوبه و نحوه ارائه بدون سر و صدای آن به شورای عالی انقلاب فرهنگی برای دانشجویان بهت‌آور بوده، بلکه سرعت رسیدگی و تصویب آن هم محل اشکال شده است. دانشجویان و طلاب این مدرسه می‌پرسند چطور گاهی یک موسسه فرهنگی باید برای اخذ مجوز از شورا بیش از چند ماه در انتظار تشکیل جلسات و تصمیم‌گیری باشد، اما تغییری با این اهمیت، با این سرعت در شورا به سرانجام تصویب رسیده است و خبر آن نیز فورا در رسانه‌ها منتشر می‌شود؟ آیا این نوع رسیدگی هم امتیاز ویژه‌ای است که به دلیل موقعیت ویژه مسئولین مدرسه عالی آن به آن‌ها اعطا شده است؟

آنطور که از شواهد و قرائن پیداست اعضای محترم شورای عالی انقلاب فرهنگی تنها به گزارش و سخنان و مدعیات مسئولین مدرسه عالی اعتماد کرده‌اند و بدون تحقیق و تنها با توجه به سخنان گفته شده در "یک جلسه " این پیشنهاد را در اسرع وقت تصویب کرده‌اند. اینکه اعضای شورا چگونه بدون کار کارشناسی و انجام تحقیقات لازم و آینده‌نگری درباره تبعات اقدام خود دست به چنین تصمیم‌گیری‌ای زده‌اند نیز موجبات ابهام و پرسش‌های جدی در مورد نحوه کار و نحوه‌ی تصمیم‌گیریِ شورای عالی انقلاب فرهنگی را پدید آورده است.
اما توجیهاتی که مسئولین تهیه کننده این پیشنهاد مد نظر داشته‌اند نیز جالب توجه است.
پس از انتشار اخبار اعتراض و نامه سرگشاده و استمداد طلاب و دانشجویان مدرسه عالی از آیت‌الله امامی کاشانی و شخص مقام معظم رهبری، مسئولان تهیه کننده پیشنهاد درصدد توجیه برآمده‌اند و اعتراض‌های انجام شده را بلامحل دانسته‌اند!

آقای سیدصادق موسوی (معاون آموزشی مدرسه عالی) مصاحبه‌ای را با یکی از خبرگزاری‌ها انجام داده و پس از بیان مطالبی نه چندان مرتبط درباره‌ تاریخچه مدرسه عالی و موقعیت و مرتبه علمی آن، درباره این اقدام عجیب می‌گوید: "با هدف توسعه مدرسه عالی و افزایش رشته‌های آن و البته با همان اهداف و جهت‌گیری دروس حوزوی و تعمیق آن در قالب عنوان دانشگاه " این پیشنهاد تنظیم و به شورای عالی ارائه شده است. توسعه مدرسه عالی و افزایش رشته‌های آن البته هدف قابل بحث و اعتنایی به نظر می‌آید، اما بهانه کردن آن برای کم اهمیت جلوه دادن این تغییر یا پوشاندن واقعیت "تحول مدرسه به دانشگاه " غیرقابل قبول است. به خصوص دم زدن از باقی ماندن "همان اهداف و جهت‌گیری‌ها " و حتی ادعای "تعمیق دروس حوزوی در قالب دانشگاهی "! آشکارا مصادره به مطلوبی است که به نظر می‌رسد تنها به جهت منحرف کردن اذهان از اتفاق ناخوشایندی که با مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی در حال رخ دادن است، صورت می‌گیرد.

آقای موسوی در چگونگی ارائه این پیشنهاد می‌گوید: "نامه‌ای توسط تولیت مدرسه آیت الله امامی کاشانی به دکتر محمود احمدی نژاد ریاست شورای عالی انقلاب فرهنگی ارسال [شد] که پیش‌زمینه‌ی آن ماده سه اساس‌نامه مصوب مدرسه عالی در شورای عالی انقلاب فرهنگی بود...

بر اساس ماده سه، مدرسه برای نیل به اهداف حود اقداماتی بدین شرح با رعایت مقررات آموزشی، پژوهشی و فرهنگی کشور و ضوابط وزارتخانه‌های آموزش عالی و آموزش و پرورش می‌تواند معمول دارد: ایجاد و اداره دانشکده‌هایی وابسته.
بدیهی است هدف اصلی از تبدیل عنوان مدرسه عالی به دانشگاه ایجاد دانشکده‌های وابسته در نقاط مختلف کشور با رشته‌های جدید است که نمونه آن در زاهدان، مشهد و یزد انجام گرفته است و غرض از آن ایجاد پیش‌زمینه‌ی مساعد برای جذب دانشجویان مستعد در رشته‌های مختلف، خصوصاً رشته علوم و معارف اسلامی که در قالب حدود 30 دبیرستان وابسته به مدرسه عالی در نقاط مختلف کشور مشغول فعالیت است، می‌باشد. "

همانطور که آقای موسوی مجدداً تکرار می‌کند: "هدف اصلی از تبدیل عنوان مدرسه عالی به دانشگاه، ایجاد دانشکده‌های وابسته در نقاط مختلف کشور با رشته‌های جدید است " اما واقعیت غیرقابل انکار این است که این هدف مقدمه تغییر هویت مدرسه عالی را مهیا می‌کند. آقای موسوی در سخنانش به ایجاد شعبه‌های متعدد در شهرهای زاهدان و مشهد و یزد (و البته خواهران تهران) اشاره می‌کند؛ اما اینطور القاء می‌کند که برای افزایش رشته‌ها تبدیل مدرسه عالی به دانشگاه "ناگزیر " بوده است! چطور است که مدرسه عالی بدون تبدیل شدن به دانشگاه توانسته است شعبه‌های متعددی را در نقاط مختلف کشور ایجاد کند و توسعه بدهد، اما برای افزایش رشته‌های خود ناگزیر است که تن به این تغییر هویت بدهد؟
به گمان معترضین، این موضوع تنها بهانه‌ای است که به وسیله آن می‌خواهند نام و ماهیت "مدرسه عالی " را از بین ببرند و هویت دانشگاهی جدیدی را جایگزین آن کنند.

وقتی آقای موسوی ایجاد "دانشکده‌های وابسته " را از دلایل این تغییر عنوان می‌کند نکته‌ای به ذهن می‌رسد و آن اینکه در پیشنهاد ارائه شده به شورای عالی انقلاب فرهنگی چنین آمده که مدرسه عالی با ظرفیت موجود خود: "دانشکده‌های وابسته را در استان‌های خراسان رضوی (شهرستان مشهد)، یزد (شهرستان یزد)، و سیستان و بلوچستان (شهرستان زاهدان) تأسیس نموده است " و این به این معنی است که مدرسه عالی در همین وضعیت نیز قادر به تأسیس دانشکده‌های وابسته "هست ". بنابراین وقتی چنین قابلیتی وجود دارد و می‌توان دانشکده‌های وابسته بیش‌تری تأسیس نمود، چه ضرورتی در این تغییر نام و تبدیل هویت وجود دارد؟

معترضین به این اقدام معتقدند حتی اگر موانع آئین‌نامه‌ای برای افزایش رشته‌ها و دانشکده‌های مدرسه عالی شهید مطهری وجود داشته باشد، هویت مدرسه عالی مهم‌تر از این آئین‌نامه‌های شکلی در وزارت علوم و شورای عالی انقلاب فرهنگی است، و آنچه از نظریه وحدت حوزه و دانشگاه در مدرسه عالی محقق شده است، با پیشینه سی ساله‌ای که پس از انقلاب برای آن رقم خورده است، بسیار مهم‌تر و ارزشمندتر از آن است که به پای بهانه‌ی دانشگاهی شدن، ذبح شود. اگر ضعف و کاستی‌ای هم در وضعیت فعلی وجود دارد، بدون شک از اثرات مدیریت کسانی است که پیشنهاد تبدیل مدرسه عالی به دانشگاه را ارائه کرده‌اند و به جای ارتقاء(!) شکلی آن به دانشگاه، می‌توانند ارتقائی واقعی و علمی و پژوهشی آن را پیگیر باشند. ارتقائی علمی که به جای رکود و سکون، با همین شرایط شکلی موجود مایه‌ی آبرو و اعتبار آموزش عالی کشور و مایه مباهات و افتخار جمهوری اسلامی باشد.

جملات آقای موسوی در مورد آینده دانشگاه شهید مطهری تناقضات واضحی دارد؛ به طوری که ایشان مدعی هستند مرکز مدرسه عالی در تهران به همین نام باقی می‌ماند و این تغییر تنها در شهرستان‌ها و تنها در مدرک فارغ التحصیلان قید می‌شود! ایشان می‌گویند: "البته عنوان مدرسه عالی برای این مجموعه که مرکز آن در تهران است با توجه به سابقه تاریخی ذکر شده و وقف‌نامه کماکان حفظ خواهد شد. عنوان دانشگاه برای شعبه‌های این مجموعه و عنوان دانش‌نامه‌های صادره برای مقاطع مختلف تحصیلی خواهد بود. "گویا منظور ایشان این است که تابلویی که هم اکنون بر سر در مدرسه عالی قرار گرفته تغییری نخواهد کرد؛ اما در شعب شهرستان‌ها و در مدراک ارائه شده به فارغ التحصیلان این تغییر نام اتفاق خواهد افتاد!
بدیهی است که مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی چیز دیگری را می‌گوید و نتایج دیگری را در پی خواهد داشت که آگاهان امر به راحتی آن را پیش‌بینی می‌کنند.

واقعیت این است که با این مصوبه، حیثیت حوزوی مدرسه عالی شهید مطهری از حیثیت دانشگاهی آن جدا شده و هر کدام در مسیر مجزای خود قرار خواهند گرفت. به خلاصه‌ترین عبارت، مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی "مصوبه تفکیک حوزه و دانشگاه " در مدرسه عالی شهید مطهری است. آقای موسوی اعتراف می‌کند: "ساختار تشکیلاتی جدیدی به عنوان دانشگاه شهید مطهری تدوین خواهد شد تا پس از طی مراحل قانونی و اداری به مرحله اجرا گذاشته شود. " و در پیشنهاد مقام تولیت به شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز آمده است: "لازم به ذکر است مسجد و محل کنونی مدرسه عالی شهید مطهری در جهت حفظ اثر میراثی و سابقه تاریخی کماکان با نام مدرسه عالی مورد استفاده قرار خواهد گرفت. " وقتی این دو مطلب در کنار این موضوع قرار می‌گیرد که مسئولین، محل مجزایی را با اخذ مجوز از شهرداری و اتکا به کسب اعتبارات لازمه، در نزدیکی محل فعلی مسجد و مدرسه عالی شهید مطهری در نظر گرفته‌اند تا ساختمان جدید دانشگاه را در آن تأسیس کنند، به خودی خود مشخص و معلوم می‌شود که چه آینده‌ای در حال وقوع است.

آقای موسوی تصریح می‌کند: "نام مدرسه عالی و محتوای آن با توجه به وقف‌نامه همان‌طور که در نامه آیت‌الله امامی کاشانی به شورای عالی انقلاب فرهنگی منعکس شده است، محفوظ خواهد ماند "، و با شناختی که از تمایلات حوزوی آیت‌الله امامی کاشانی وجود دارد مدرسه عالی به صورت مدرسه علمیه‌ای باقی خواهد ماند که دیگر اتحاد هویتی خود با دانشگاه را از دست داده است، حیثیت دانشگاهی آن جدا شده و در موسسه‌ای جدید با نام دانشگاه شهید مطهری (و با برنامه‌ریزی شخص آقای موسوی) اداره خواهد شد و محل مسجد و مدرسه فعلی نیز (همان‌طور که در بند پایانی پیشنهاد به شورا آمده است) تحت تولیت آیت‌الله امامی کاشانی به سبک همه مدارس علمیه موجود در خواهد آمد. بنابراین تمام دعوا بر سر این است که چرا این دو حیثیت باید از هم جدا شوند؟ چرا چنین ثمره ارزشمندی باید به این سهولت و سادگی در معرض محو و فراموشی قرار بگیرد؟

تناقض دیگری که درباره آینده دانشگاه شهید مطهری و در کلمات آقای موسوی وجود دارد، مدیریت آینده این دانشگاه است. آقای موسوی، احتمالا برای کم اهمیت جلوه دادن تغییرات آینده، به ذکر این مطلب روی آورده‌اند که: "ریاست این دانشگاه همان تولیت منصوب از سوی مقام معظم رهبری خواهد بود. " اما شخص آیت‌الله امامی کاشانی در جمع دانشجویان معترض و در تریبون آزادی که روز چهارشنبه به همین منظور تشکیل شده بود، به این مضمون فرموده‌اند که: "من قطعا رئیس دانشگاه نخواهم بود، و این کار شأن من هم نیست " و این تناقض واضحی است که در ادعاهای جناب موسوی وجود دارد. تمایلات شناخته شده از آیت‌الله امامی کاشانی و تذکرشان بر اینکه کار دانشگاهی را شأن خود نمی‌دانند، مانع از این می‌شود که بتوان سراب "دانشگاهی بهتر از مدرسه عالی " را پذیرفت!

باید قبول کرد که در واقع این تفکیک عملا اتفاق خواهد افتاد و این واقعیت افت شأنی است که به پیشنهاد آقایان برای مدرسه عالی پیش بینی شده است. این افت شأنی است که در مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی با لفظ سوال برانگیز ارتقاء از آن یاد کرده‌اند! انتخاب این الفاظ و نوع خبررسانی به قدری حیرت آور بود که مخالفت و تعجب کسانی که از دور با مدرسه عالی آشنایی دارند را نیز فراهم آورده است.

جناب موسوی برای توجیه سخنان خود از دانشگاه‌های اسلامی دیگر هم مثال می‌آورد و در مقایسه آن‌ها با دانشگاه آینده شهید مطهری می‌گوید: "در بسیاری از مراکز حوزوی، عنوان مدرسه یا مدرسه عالی تحت عنوان دانشگاه اقدام به فعالیت علمی و پژوهشی می‌کنند، مانند باقرالعلوم در قم، دانشگاه قم و یا دانشگاه رضوی مشهد و... که اختصاص به طلاب دارند " اما آنچه آقای موسوی مثال می زنند اکثرا دانشگاه های علوم اسلامی هستند که بعد از انقلاب "تأسیس " شده‌اند در حالی که مدرسه عالی شهید مطهری، مدرسه علمیه با سابقه‌ای است که به پیشنهاد منادیان وحدت حوزه و دانشگاه با موجودیت سابق خود به دانشگاه پیوند خورده است و زمینه یک حیثیت تلفیقی در مدرسه سپهسالار سابق را به وجود آورده است. اما با این مصوبه مدرسه عالی به وضعیت ماقبل انقلاب خود باز می‌گردد.

همانطور که خود آقای موسوی می‌گویند، این مدرسه بیش از صد سال سابقه فعالیت علمی دارد و در پیش از انقلاب با عناوینی مانند دانشکده معقول و منقول مطرح بوده است. به برکت انقلاب اسلامی امکانات و سابقه این مدرسه در خدمت اهداف انقلاب قرار گرفته و به محملی برای تحقق نظریه مبارک وحدت حوزه و دانشگاه تبدیل شده است. واضح است که وحدت خاصی در مدرسه عالی محقق شده که تنها به دروس اسلامی و حضور طلاب وابسته نیست. مدرسه عالی شهید مطهری مدرسه علمیه‌ای است که در فضای منحصر به فرد و معماری خاص خود، طلاب و روحانیونی تربیت را می‌کند که در سطحی بالاتر از سطح متعارف دانشگاهی تحصیل می کنند و سال‌هاست این مدرسه برنامه خود را به نحوی خود سامان داده است که وزارت علوم مدرک فارغ التحصیلان آن را معتبر و مقبول می‌شناسد.

آقای سیدصادق موسوی، در حالی که سعی می‌کند این مصوبه را به "تبدیل عنوان مدرسه " تقلیل بدهد، مدعی است: "دغدغه کم‌رنگ شدن صبغه حوزوی تنها با تبدیل عنوان مدرسه عالی به دانشگاه بی مورد است. " و در کمال تعجب چیزی بیش از این را می‌گویند که: "روش‌های آموزش دروس حوزوی و استفاده از مزایای آن تقویت هم خواهد شد. " در حالی که معلوم نیست اولا؛ چگونه می‌توان با فاصله گرفتن از فضای حوزوی و تبدیل نام مدرسه عالی به دانشگاه، که لاجرم و به تدریج تبدیل هویت آن را هم به دنبال خواهد داشت، صبغه حوزوی موجود را حفظ و حتی تقویت(!) کرد؟ و ثانیا؛ استفاده از مزایای حوزوی تنها به مسئولین دانشگاه آینده شهید مطهری وابسته نیست و فی المثل این حوزه علمیه قم است که باید در مورد پذیرش یا عدم پذیرش فارغ التحصیلان دانشگاه مطهری تصمیم بگیرد و ایشان نمی‌توانند از پیش خود چنین ادعایی داشته باشند.

همانطور که اشاره شد با این مصوبه یک دانشگاه جدید در کنار مدرسه عالی شهید مطهری تأسیس خواهد شد که مانند همه دانشگاه‌های زیر نظر وزارت علوم خواهد بود؛ یعنی مدرسه عالی بیش از وضعیت کنونی وابسته به دولت خواهد شد و استقلال نسبی خود را از دست خواهد داد. همانطور که آقای موسوی تلویحا اشاره می‌کند: "امید می‌رود با این مصوبه دولت کمک بیش‌تری را در راستای توسعه این مجموعه آموزشی و تنوع رشته‌های آن مبذول فرماید. " دانشگاه آینده شهید مطهری دانشگاه جدیدی است که دولت باید بار مالی و هزینه‌های آن را تحمل کند و این اقدام کاملا مشابه تأسیس یک دانشگاه جدید است، دانشگاهی که البته سابقه و اعتبار مدرسه عالی را یدک می‌کشد، اما در واقع هیچ ارتباطی به هویت مدرسه عالی شهید مطهری ندارد و تأسیسی جدید به حساب می‌آید که ساختار و شرایط آینده آن را آقایان در ذهن خود از قبل طراحی و پیش بینی کرده‌اند، و دیگران را در معرض کار انجام شده (تفکیک حوزه و دانشگاه) قرار داده‌اند.

آقای موسوی همچنین مدعی است که این اقدام "با الهام از رهنمودهای مقام معظم رهبری و صلاحدید شورای آموزشی با هدف توسعه مدرسه عالی " انجام گرفته است. اما گویا ایشان سخنان رهبری را در جمع مسئولین مدرسه عالی فراموش کرده‌اند و مطلع نیستند که این جهت‌گیری به هیچ وجه با منویات ایشان همسو نیست. رهبر معظم انقلاب به عنوان شخص اول مملکت که تعیین نایب التولیه در مدرسه عالی را بر عهده دارند، ترازِ این نهاد آموزش عالی را نه تراز حوزه می‌دانند و نه تراز دانشگاه. رجوع به سخنان ایشان نشان می‌دهد که ایشان صراحتا ماهیت دانشگاهی در این مدرسه را نفی می‌کنند و می‌فرمایند: "بلا شک، ترازِ دانشگاه هم در اینجا مورد نظر ما نیست " و این پس از آن است که تأکید می کنند: " علی القاعده، نمی‌خواهیم روحانیِ تراز حوزه بسازیم " و در ادامه نتیجه می‌گیرند: "مدرسه شما الگویی شود که نظیر آن حتی در حوزه‌ها و جاهای دیگر ساخته بشود و یک ترازِ خاصی از روحانی را در اینجا پرورش بدهد. " این تأکید بر تربیت تراز خاصی از طلاب و روحانیون و حیثیت بینابینی مدرسه عالی شهید مطهری، همان مطلب و هدفی است که طلاب و دانشجویان به استناد آن به مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی معترض هستند.

توجیهات و فرافکنی‌های انجام گرفته (که به عنوان "پاسخ به ابهامات طلاب "! از آن یاد شده) به نوعی توهین به شعور طلاب، دانشجویان، اساتید و همه کسانی به حساب می‌آید که با مدرسه عالی ارتباط و آشنایی دارند. آن‌ها به دلیل آشنایی با موقعیت و شرایط مدرسه به خوبی می‌توانند پیش بینی کنند که چه تحولی در راه است و در پی این تغییر نام چه اتفاقاتی خواهد افتاد. مدرسه عالی "تولیت محور " است و پس از آیت الله امامی کاشانی، به دلیل جو خمود و افسرده و قابلیت‌های مدیریت نشده در حیطه معاونان ایشان، به احتمال فراوان دستخوش تغییرات اساسی خواهد شد.
به همین سبب خارج کردن معاونت آموزش (تحت مدیریت آقای موسوی) و معاونت پژوهش (تحت مدیریت دکتر نقیبی) از "تولیت محوری " آن هم به بهانه تشکیل دانشگاه شهید مطهری با رشته‌های جدید و دانشکده‌های توسعه‌یافته راهی است برای تثبیت موقعیت و جلوگیری از تحولاتی که احتمال وقوع آن در آینده می‌رود. به هر حال از این دست دانشگاه‌هایی که آقایان طرح آن را در ذهن دارند، در کشور بسیار وجود دارد و اگر دولت صلاح بداند می‌تواند مجوز تأسیس چنین دانشگاهی را به شخص آقای موسوی و دوستان‌شان اعطا نماید و آنها نیز مدرسه عالی را به حال خود بگذارند تا بدون دخل و تصرف در ماهیتش و با مدیریتی جدید و با کفایت به حیات خود ادامه دهد.


نوشته شده توسط پاسدار ولایت مطلقه فقیه
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

صراحت، راز ماندگاری

بصیرت، باید عاشورایی باشد

صراحت، راز ماندگاری

اگر بفرموده مرحوم امام عزیز، پشتیبان ولایت فقیه باشیم، به مملکت ما آسیبی نمی رسد.
ولایت مطلقه فقیه خط قرمز ماست.
با احتیاط خیلی زیاد بایست حرکت کرد.
رابطه ولی فقیه با ما رابطه ی پدری و پسری نیست بلکه رابطه مولا و عبد است...

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه



جمعی از طلبه- دانشجویان مدرسه عالی شهید مطهری در پاسخ به اظهارات معاون آموزشی این مدرسه تاکید کردند: آقای موسوی برای تثبیت موقعیت خود و خارج شدن از "تولیت محوری " به بهانه تشکیل دانشگاه شهید مطهری، درخواست تغییر نام این مدرسه را داشتند.

به گزارش فارس، طلاب، دانشجویان و فارغ‌التحصیلان مدرسه عالی شهید مطهری، پس از موافقت با درخواست نامه آیت‌الله امامی کاشانی از سوی شورای عالی انقلاب فرهنگی و تغییر نام این مدرسه عالی به دانشگاه شهید مطهری، نامه‌ای در پاسخ به مسببان مصوبه شورای انقلاب فرهنگی نوشتند.

متن این نامه که در اختیار گروه دانشگاه خبرگزاری فارس قرار گرفته، به شرح ذیل است:
مسئولین مدرسه عالی، پیشنهاد تغییر نام "مدرسه عالی شهید مطهری " به "دانشگاه شهید مطهری " را تهیه و در تاریخ بیست و یکم بهمن ماه 88، نامه مربوط به آن را توسط مقام تولیت به شورای عالی انقلاب فرهنگی تقدیم کردند. سیر تهیه و تحویل این پیشنهاد و تصویب آن بسیار سریع اتفاق افتاده است. این موضوع در جلسه سه‌شنبه شب 24 فروردین‌ماه مطرح شده و روز چهارشنبه نیز خبر تصویب آن در رسانه‌ها به نحو وسیع و تامل‌برانگیزی منتشر شده است. این‌طور که پیداست گویا متن پیشنهادی با پنهان‌کاری و حتی بدون در میان گذاشتن آن با همه اعضای شورای آموزشی و پژوهشی یا شورای امور طلاب مدرسه تهیه شده است؛ به طوری که بعضی اعضا هئیت علمی و اساتید این مدرسه و حتی معاونت امور طلاب (حجة‌الاسلام دکتر بهرامی، عضو مجلس خبرگان رهبری) از این تغییر و تحول مطلع نبوده‌اند!

خبر این تغییر که با عنوانِ سوال برانگیز "ارتقاء "(!) از آن یاد شده بود، به یکباره باعث اعتراض "طلبه ـ دانشجو " های مدرسه عالی شد. نه تنها اصل این مصوبه و نحوه ارائه بدون سر و صدای آن به شورای عالی انقلاب فرهنگی برای دانشجویان بهت‌آور بوده، بلکه سرعت رسیدگی و تصویب آن هم محل اشکال شده است. دانشجویان و طلاب این مدرسه می‌پرسند چطور گاهی یک موسسه فرهنگی باید برای اخذ مجوز از شورا بیش از چند ماه در انتظار تشکیل جلسات و تصمیم‌گیری باشد، اما تغییری با این اهمیت، با این سرعت در شورا به سرانجام تصویب رسیده است و خبر آن نیز فورا در رسانه‌ها منتشر می‌شود؟ آیا این نوع رسیدگی هم امتیاز ویژه‌ای است که به دلیل موقعیت ویژه مسئولین مدرسه عالی آن به آن‌ها اعطا شده است؟

آنطور که از شواهد و قرائن پیداست اعضای محترم شورای عالی انقلاب فرهنگی تنها به گزارش و سخنان و مدعیات مسئولین مدرسه عالی اعتماد کرده‌اند و بدون تحقیق و تنها با توجه به سخنان گفته شده در "یک جلسه " این پیشنهاد را در اسرع وقت تصویب کرده‌اند. اینکه اعضای شورا چگونه بدون کار کارشناسی و انجام تحقیقات لازم و آینده‌نگری درباره تبعات اقدام خود دست به چنین تصمیم‌گیری‌ای زده‌اند نیز موجبات ابهام و پرسش‌های جدی در مورد نحوه کار و نحوه‌ی تصمیم‌گیریِ شورای عالی انقلاب فرهنگی را پدید آورده است.
اما توجیهاتی که مسئولین تهیه کننده این پیشنهاد مد نظر داشته‌اند نیز جالب توجه است.
پس از انتشار اخبار اعتراض و نامه سرگشاده و استمداد طلاب و دانشجویان مدرسه عالی از آیت‌الله امامی کاشانی و شخص مقام معظم رهبری، مسئولان تهیه کننده پیشنهاد درصدد توجیه برآمده‌اند و اعتراض‌های انجام شده را بلامحل دانسته‌اند!

آقای سیدصادق موسوی (معاون آموزشی مدرسه عالی) مصاحبه‌ای را با یکی از خبرگزاری‌ها انجام داده و پس از بیان مطالبی نه چندان مرتبط درباره‌ تاریخچه مدرسه عالی و موقعیت و مرتبه علمی آن، درباره این اقدام عجیب می‌گوید: "با هدف توسعه مدرسه عالی و افزایش رشته‌های آن و البته با همان اهداف و جهت‌گیری دروس حوزوی و تعمیق آن در قالب عنوان دانشگاه " این پیشنهاد تنظیم و به شورای عالی ارائه شده است. توسعه مدرسه عالی و افزایش رشته‌های آن البته هدف قابل بحث و اعتنایی به نظر می‌آید، اما بهانه کردن آن برای کم اهمیت جلوه دادن این تغییر یا پوشاندن واقعیت "تحول مدرسه به دانشگاه " غیرقابل قبول است. به خصوص دم زدن از باقی ماندن "همان اهداف و جهت‌گیری‌ها " و حتی ادعای "تعمیق دروس حوزوی در قالب دانشگاهی "! آشکارا مصادره به مطلوبی است که به نظر می‌رسد تنها به جهت منحرف کردن اذهان از اتفاق ناخوشایندی که با مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی در حال رخ دادن است، صورت می‌گیرد.

آقای موسوی در چگونگی ارائه این پیشنهاد می‌گوید: "نامه‌ای توسط تولیت مدرسه آیت الله امامی کاشانی به دکتر محمود احمدی نژاد ریاست شورای عالی انقلاب فرهنگی ارسال [شد] که پیش‌زمینه‌ی آن ماده سه اساس‌نامه مصوب مدرسه عالی در شورای عالی انقلاب فرهنگی بود...

بر اساس ماده سه، مدرسه برای نیل به اهداف حود اقداماتی بدین شرح با رعایت مقررات آموزشی، پژوهشی و فرهنگی کشور و ضوابط وزارتخانه‌های آموزش عالی و آموزش و پرورش می‌تواند معمول دارد: ایجاد و اداره دانشکده‌هایی وابسته.
بدیهی است هدف اصلی از تبدیل عنوان مدرسه عالی به دانشگاه ایجاد دانشکده‌های وابسته در نقاط مختلف کشور با رشته‌های جدید است که نمونه آن در زاهدان، مشهد و یزد انجام گرفته است و غرض از آن ایجاد پیش‌زمینه‌ی مساعد برای جذب دانشجویان مستعد در رشته‌های مختلف، خصوصاً رشته علوم و معارف اسلامی که در قالب حدود 30 دبیرستان وابسته به مدرسه عالی در نقاط مختلف کشور مشغول فعالیت است، می‌باشد. "

همانطور که آقای موسوی مجدداً تکرار می‌کند: "هدف اصلی از تبدیل عنوان مدرسه عالی به دانشگاه، ایجاد دانشکده‌های وابسته در نقاط مختلف کشور با رشته‌های جدید است " اما واقعیت غیرقابل انکار این است که این هدف مقدمه تغییر هویت مدرسه عالی را مهیا می‌کند. آقای موسوی در سخنانش به ایجاد شعبه‌های متعدد در شهرهای زاهدان و مشهد و یزد (و البته خواهران تهران) اشاره می‌کند؛ اما اینطور القاء می‌کند که برای افزایش رشته‌ها تبدیل مدرسه عالی به دانشگاه "ناگزیر " بوده است! چطور است که مدرسه عالی بدون تبدیل شدن به دانشگاه توانسته است شعبه‌های متعددی را در نقاط مختلف کشور ایجاد کند و توسعه بدهد، اما برای افزایش رشته‌های خود ناگزیر است که تن به این تغییر هویت بدهد؟
به گمان معترضین، این موضوع تنها بهانه‌ای است که به وسیله آن می‌خواهند نام و ماهیت "مدرسه عالی " را از بین ببرند و هویت دانشگاهی جدیدی را جایگزین آن کنند.

وقتی آقای موسوی ایجاد "دانشکده‌های وابسته " را از دلایل این تغییر عنوان می‌کند نکته‌ای به ذهن می‌رسد و آن اینکه در پیشنهاد ارائه شده به شورای عالی انقلاب فرهنگی چنین آمده که مدرسه عالی با ظرفیت موجود خود: "دانشکده‌های وابسته را در استان‌های خراسان رضوی (شهرستان مشهد)، یزد (شهرستان یزد)، و سیستان و بلوچستان (شهرستان زاهدان) تأسیس نموده است " و این به این معنی است که مدرسه عالی در همین وضعیت نیز قادر به تأسیس دانشکده‌های وابسته "هست ". بنابراین وقتی چنین قابلیتی وجود دارد و می‌توان دانشکده‌های وابسته بیش‌تری تأسیس نمود، چه ضرورتی در این تغییر نام و تبدیل هویت وجود دارد؟

معترضین به این اقدام معتقدند حتی اگر موانع آئین‌نامه‌ای برای افزایش رشته‌ها و دانشکده‌های مدرسه عالی شهید مطهری وجود داشته باشد، هویت مدرسه عالی مهم‌تر از این آئین‌نامه‌های شکلی در وزارت علوم و شورای عالی انقلاب فرهنگی است، و آنچه از نظریه وحدت حوزه و دانشگاه در مدرسه عالی محقق شده است، با پیشینه سی ساله‌ای که پس از انقلاب برای آن رقم خورده است، بسیار مهم‌تر و ارزشمندتر از آن است که به پای بهانه‌ی دانشگاهی شدن، ذبح شود. اگر ضعف و کاستی‌ای هم در وضعیت فعلی وجود دارد، بدون شک از اثرات مدیریت کسانی است که پیشنهاد تبدیل مدرسه عالی به دانشگاه را ارائه کرده‌اند و به جای ارتقاء(!) شکلی آن به دانشگاه، می‌توانند ارتقائی واقعی و علمی و پژوهشی آن را پیگیر باشند. ارتقائی علمی که به جای رکود و سکون، با همین شرایط شکلی موجود مایه‌ی آبرو و اعتبار آموزش عالی کشور و مایه مباهات و افتخار جمهوری اسلامی باشد.

جملات آقای موسوی در مورد آینده دانشگاه شهید مطهری تناقضات واضحی دارد؛ به طوری که ایشان مدعی هستند مرکز مدرسه عالی در تهران به همین نام باقی می‌ماند و این تغییر تنها در شهرستان‌ها و تنها در مدرک فارغ التحصیلان قید می‌شود! ایشان می‌گویند: "البته عنوان مدرسه عالی برای این مجموعه که مرکز آن در تهران است با توجه به سابقه تاریخی ذکر شده و وقف‌نامه کماکان حفظ خواهد شد. عنوان دانشگاه برای شعبه‌های این مجموعه و عنوان دانش‌نامه‌های صادره برای مقاطع مختلف تحصیلی خواهد بود. "گویا منظور ایشان این است که تابلویی که هم اکنون بر سر در مدرسه عالی قرار گرفته تغییری نخواهد کرد؛ اما در شعب شهرستان‌ها و در مدراک ارائه شده به فارغ التحصیلان این تغییر نام اتفاق خواهد افتاد!
بدیهی است که مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی چیز دیگری را می‌گوید و نتایج دیگری را در پی خواهد داشت که آگاهان امر به راحتی آن را پیش‌بینی می‌کنند.

واقعیت این است که با این مصوبه، حیثیت حوزوی مدرسه عالی شهید مطهری از حیثیت دانشگاهی آن جدا شده و هر کدام در مسیر مجزای خود قرار خواهند گرفت. به خلاصه‌ترین عبارت، مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی "مصوبه تفکیک حوزه و دانشگاه " در مدرسه عالی شهید مطهری است. آقای موسوی اعتراف می‌کند: "ساختار تشکیلاتی جدیدی به عنوان دانشگاه شهید مطهری تدوین خواهد شد تا پس از طی مراحل قانونی و اداری به مرحله اجرا گذاشته شود. " و در پیشنهاد مقام تولیت به شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز آمده است: "لازم به ذکر است مسجد و محل کنونی مدرسه عالی شهید مطهری در جهت حفظ اثر میراثی و سابقه تاریخی کماکان با نام مدرسه عالی مورد استفاده قرار خواهد گرفت. " وقتی این دو مطلب در کنار این موضوع قرار می‌گیرد که مسئولین، محل مجزایی را با اخذ مجوز از شهرداری و اتکا به کسب اعتبارات لازمه، در نزدیکی محل فعلی مسجد و مدرسه عالی شهید مطهری در نظر گرفته‌اند تا ساختمان جدید دانشگاه را در آن تأسیس کنند، به خودی خود مشخص و معلوم می‌شود که چه آینده‌ای در حال وقوع است.

آقای موسوی تصریح می‌کند: "نام مدرسه عالی و محتوای آن با توجه به وقف‌نامه همان‌طور که در نامه آیت‌الله امامی کاشانی به شورای عالی انقلاب فرهنگی منعکس شده است، محفوظ خواهد ماند "، و با شناختی که از تمایلات حوزوی آیت‌الله امامی کاشانی وجود دارد مدرسه عالی به صورت مدرسه علمیه‌ای باقی خواهد ماند که دیگر اتحاد هویتی خود با دانشگاه را از دست داده است، حیثیت دانشگاهی آن جدا شده و در موسسه‌ای جدید با نام دانشگاه شهید مطهری (و با برنامه‌ریزی شخص آقای موسوی) اداره خواهد شد و محل مسجد و مدرسه فعلی نیز (همان‌طور که در بند پایانی پیشنهاد به شورا آمده است) تحت تولیت آیت‌الله امامی کاشانی به سبک همه مدارس علمیه موجود در خواهد آمد. بنابراین تمام دعوا بر سر این است که چرا این دو حیثیت باید از هم جدا شوند؟ چرا چنین ثمره ارزشمندی باید به این سهولت و سادگی در معرض محو و فراموشی قرار بگیرد؟

تناقض دیگری که درباره آینده دانشگاه شهید مطهری و در کلمات آقای موسوی وجود دارد، مدیریت آینده این دانشگاه است. آقای موسوی، احتمالا برای کم اهمیت جلوه دادن تغییرات آینده، به ذکر این مطلب روی آورده‌اند که: "ریاست این دانشگاه همان تولیت منصوب از سوی مقام معظم رهبری خواهد بود. " اما شخص آیت‌الله امامی کاشانی در جمع دانشجویان معترض و در تریبون آزادی که روز چهارشنبه به همین منظور تشکیل شده بود، به این مضمون فرموده‌اند که: "من قطعا رئیس دانشگاه نخواهم بود، و این کار شأن من هم نیست " و این تناقض واضحی است که در ادعاهای جناب موسوی وجود دارد. تمایلات شناخته شده از آیت‌الله امامی کاشانی و تذکرشان بر اینکه کار دانشگاهی را شأن خود نمی‌دانند، مانع از این می‌شود که بتوان سراب "دانشگاهی بهتر از مدرسه عالی " را پذیرفت!

باید قبول کرد که در واقع این تفکیک عملا اتفاق خواهد افتاد و این واقعیت افت شأنی است که به پیشنهاد آقایان برای مدرسه عالی پیش بینی شده است. این افت شأنی است که در مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی با لفظ سوال برانگیز ارتقاء از آن یاد کرده‌اند! انتخاب این الفاظ و نوع خبررسانی به قدری حیرت آور بود که مخالفت و تعجب کسانی که از دور با مدرسه عالی آشنایی دارند را نیز فراهم آورده است.

جناب موسوی برای توجیه سخنان خود از دانشگاه‌های اسلامی دیگر هم مثال می‌آورد و در مقایسه آن‌ها با دانشگاه آینده شهید مطهری می‌گوید: "در بسیاری از مراکز حوزوی، عنوان مدرسه یا مدرسه عالی تحت عنوان دانشگاه اقدام به فعالیت علمی و پژوهشی می‌کنند، مانند باقرالعلوم در قم، دانشگاه قم و یا دانشگاه رضوی مشهد و... که اختصاص به طلاب دارند " اما آنچه آقای موسوی مثال می زنند اکثرا دانشگاه های علوم اسلامی هستند که بعد از انقلاب "تأسیس " شده‌اند در حالی که مدرسه عالی شهید مطهری، مدرسه علمیه با سابقه‌ای است که به پیشنهاد منادیان وحدت حوزه و دانشگاه با موجودیت سابق خود به دانشگاه پیوند خورده است و زمینه یک حیثیت تلفیقی در مدرسه سپهسالار سابق را به وجود آورده است. اما با این مصوبه مدرسه عالی به وضعیت ماقبل انقلاب خود باز می‌گردد.

همانطور که خود آقای موسوی می‌گویند، این مدرسه بیش از صد سال سابقه فعالیت علمی دارد و در پیش از انقلاب با عناوینی مانند دانشکده معقول و منقول مطرح بوده است. به برکت انقلاب اسلامی امکانات و سابقه این مدرسه در خدمت اهداف انقلاب قرار گرفته و به محملی برای تحقق نظریه مبارک وحدت حوزه و دانشگاه تبدیل شده است. واضح است که وحدت خاصی در مدرسه عالی محقق شده که تنها به دروس اسلامی و حضور طلاب وابسته نیست. مدرسه عالی شهید مطهری مدرسه علمیه‌ای است که در فضای منحصر به فرد و معماری خاص خود، طلاب و روحانیونی تربیت را می‌کند که در سطحی بالاتر از سطح متعارف دانشگاهی تحصیل می کنند و سال‌هاست این مدرسه برنامه خود را به نحوی خود سامان داده است که وزارت علوم مدرک فارغ التحصیلان آن را معتبر و مقبول می‌شناسد.

آقای سیدصادق موسوی، در حالی که سعی می‌کند این مصوبه را به "تبدیل عنوان مدرسه " تقلیل بدهد، مدعی است: "دغدغه کم‌رنگ شدن صبغه حوزوی تنها با تبدیل عنوان مدرسه عالی به دانشگاه بی مورد است. " و در کمال تعجب چیزی بیش از این را می‌گویند که: "روش‌های آموزش دروس حوزوی و استفاده از مزایای آن تقویت هم خواهد شد. " در حالی که معلوم نیست اولا؛ چگونه می‌توان با فاصله گرفتن از فضای حوزوی و تبدیل نام مدرسه عالی به دانشگاه، که لاجرم و به تدریج تبدیل هویت آن را هم به دنبال خواهد داشت، صبغه حوزوی موجود را حفظ و حتی تقویت(!) کرد؟ و ثانیا؛ استفاده از مزایای حوزوی تنها به مسئولین دانشگاه آینده شهید مطهری وابسته نیست و فی المثل این حوزه علمیه قم است که باید در مورد پذیرش یا عدم پذیرش فارغ التحصیلان دانشگاه مطهری تصمیم بگیرد و ایشان نمی‌توانند از پیش خود چنین ادعایی داشته باشند.

همانطور که اشاره شد با این مصوبه یک دانشگاه جدید در کنار مدرسه عالی شهید مطهری تأسیس خواهد شد که مانند همه دانشگاه‌های زیر نظر وزارت علوم خواهد بود؛ یعنی مدرسه عالی بیش از وضعیت کنونی وابسته به دولت خواهد شد و استقلال نسبی خود را از دست خواهد داد. همانطور که آقای موسوی تلویحا اشاره می‌کند: "امید می‌رود با این مصوبه دولت کمک بیش‌تری را در راستای توسعه این مجموعه آموزشی و تنوع رشته‌های آن مبذول فرماید. " دانشگاه آینده شهید مطهری دانشگاه جدیدی است که دولت باید بار مالی و هزینه‌های آن را تحمل کند و این اقدام کاملا مشابه تأسیس یک دانشگاه جدید است، دانشگاهی که البته سابقه و اعتبار مدرسه عالی را یدک می‌کشد، اما در واقع هیچ ارتباطی به هویت مدرسه عالی شهید مطهری ندارد و تأسیسی جدید به حساب می‌آید که ساختار و شرایط آینده آن را آقایان در ذهن خود از قبل طراحی و پیش بینی کرده‌اند، و دیگران را در معرض کار انجام شده (تفکیک حوزه و دانشگاه) قرار داده‌اند.

آقای موسوی همچنین مدعی است که این اقدام "با الهام از رهنمودهای مقام معظم رهبری و صلاحدید شورای آموزشی با هدف توسعه مدرسه عالی " انجام گرفته است. اما گویا ایشان سخنان رهبری را در جمع مسئولین مدرسه عالی فراموش کرده‌اند و مطلع نیستند که این جهت‌گیری به هیچ وجه با منویات ایشان همسو نیست. رهبر معظم انقلاب به عنوان شخص اول مملکت که تعیین نایب التولیه در مدرسه عالی را بر عهده دارند، ترازِ این نهاد آموزش عالی را نه تراز حوزه می‌دانند و نه تراز دانشگاه. رجوع به سخنان ایشان نشان می‌دهد که ایشان صراحتا ماهیت دانشگاهی در این مدرسه را نفی می‌کنند و می‌فرمایند: "بلا شک، ترازِ دانشگاه هم در اینجا مورد نظر ما نیست " و این پس از آن است که تأکید می کنند: " علی القاعده، نمی‌خواهیم روحانیِ تراز حوزه بسازیم " و در ادامه نتیجه می‌گیرند: "مدرسه شما الگویی شود که نظیر آن حتی در حوزه‌ها و جاهای دیگر ساخته بشود و یک ترازِ خاصی از روحانی را در اینجا پرورش بدهد. " این تأکید بر تربیت تراز خاصی از طلاب و روحانیون و حیثیت بینابینی مدرسه عالی شهید مطهری، همان مطلب و هدفی است که طلاب و دانشجویان به استناد آن به مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی معترض هستند.

توجیهات و فرافکنی‌های انجام گرفته (که به عنوان "پاسخ به ابهامات طلاب "! از آن یاد شده) به نوعی توهین به شعور طلاب، دانشجویان، اساتید و همه کسانی به حساب می‌آید که با مدرسه عالی ارتباط و آشنایی دارند. آن‌ها به دلیل آشنایی با موقعیت و شرایط مدرسه به خوبی می‌توانند پیش بینی کنند که چه تحولی در راه است و در پی این تغییر نام چه اتفاقاتی خواهد افتاد. مدرسه عالی "تولیت محور " است و پس از آیت الله امامی کاشانی، به دلیل جو خمود و افسرده و قابلیت‌های مدیریت نشده در حیطه معاونان ایشان، به احتمال فراوان دستخوش تغییرات اساسی خواهد شد.
به همین سبب خارج کردن معاونت آموزش (تحت مدیریت آقای موسوی) و معاونت پژوهش (تحت مدیریت دکتر نقیبی) از "تولیت محوری " آن هم به بهانه تشکیل دانشگاه شهید مطهری با رشته‌های جدید و دانشکده‌های توسعه‌یافته راهی است برای تثبیت موقعیت و جلوگیری از تحولاتی که احتمال وقوع آن در آینده می‌رود. به هر حال از این دست دانشگاه‌هایی که آقایان طرح آن را در ذهن دارند، در کشور بسیار وجود دارد و اگر دولت صلاح بداند می‌تواند مجوز تأسیس چنین دانشگاهی را به شخص آقای موسوی و دوستان‌شان اعطا نماید و آنها نیز مدرسه عالی را به حال خود بگذارند تا بدون دخل و تصرف در ماهیتش و با مدیریتی جدید و با کفایت به حیات خود ادامه دهد.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۹/۰۱/۳۰
پاسدار ولایت مطلقه فقیه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی