صراحت، راز ماندگاری

بصیرت، باید عاشورایی باشد
چهارشنبه

آیا احترام روحانیت در جامعه نسبت به گذشته (قبل از انقلاب) تنزل نیافته است؟

آیا احترام روحانیت در جامعه نسبت به گذشته (قبل از انقلاب) تنزل نیافته است؟
اگر چنین است، علت چیست؟
و اگر چنین نیست، به چه دلیل؟
(پاسخ + بیان مستقیمی از مقام معظم رهبری در همین زمینه)

بستگی دارد که «احترام» را چه تعریف کنیم؟ آیا یک نگاه ساده‌ی محترمانه، در عین حذف از جایگاه و ممانعت از انجام تکالیف احترام است؟! یا قرار گرفتن در موضعی که باید «احترام» است؟

این شبهه را برای این در اذهان عمومی مطرح می‌کنند تا القا کنند که ورود روحانیت به عرصه‌ی سیاست موجب تنزل جایگاه و احترام آنان در جامعه گردیده است! و نتیجه بگیرند که آنها باید در نقش یک مجسمه قدیس در حوزه و خانه‌های خود بنشینند و به عبادات شخصی، مطالعه، تدریس یا در نهایت موعظه‌ی مردم، آن هم به شرطی که با سیاست‌ها و منافع [ما] برخوردی نداشته باشد بپردازند.

البته به احتمال قوی، سن و سال بسیاری از کاربران محترم به سال‌های قبل از انقلاب اسلامی نمی‌رسد و گمان می‌کنند که در آن روزگار، روحانیت از جایگاه و احترام ویژه‌ای برخوردار بود و اکنون چنین نیست! در حالی که واقعیت اصلاً چنین نیست.

به راحتی روحانی‌ها در حوزه‌ها [مثل مدرسه فیضیه] به رگبار می‌بستند و مغز آنها را به دیوارها می‌پاشیدند و هیچ کس هم معترض نمی‌شد. اصلاً اذهان عمومی از عمق فاجعه مطلع نمی‌شد که بخواهد معترض شود و اگر کسی هم خودش می‌فهمید، مجبور بود در خفا متأثر باشد و تأثر یا اعتراضش را علنی نکند.

به راحتی روحانیون معظم [چون امام خمینی (ره)، امام خامنه‌ای، مرحوم طالقانی و سایر آیات و علما چون بهشتی، باهنر، مطهری و ... را دستگیر کرده و در زندان‌ها تحت سخت‌ترین شکنجه‌ها قرار داده و تبعید می‌کردند و هیچ حساسیتی هم تحریک نمی‌شد.

خطبا و نویسندگان حق نداشتند کلامی بگویند یا بنویسند که کمترین مغایرتی با مواضع شاه نوکر داشته باشد، چه برسد به این که در مخالفت با استعمار و استثمار کشور توسط امریکا، انگلیس و اسرائیل باشد! کدام احترامی بوده که اکنون تنزل یافته است؟!

نهج البلاغه در تمامی کتاب‌فروشی‌ها آزادنه فروخته می‌شد، اما اگر ساواک کسی را دستگیر می‌کرد و در خانه‌اش نهج‌البلاغه پیدا می‌کرد، تحت سخت‌ترین شکنجه‌ها قرار می‌داد.

رفت و آمد به خانه‌های تمامی مراجع و علما، به ویژه آنان که اسلام و احکام اسلامی را به غسل حیض و نفاس و احکام وضو و طهارت محدود نکرده بودند تحت کنترل بود و اغلب کسانی که رجوع مکرری داشتند، حتماً بازداشت شده و دست کم مورد بازجویی قرار می‌گرفتند و ... .

کدام احترام؟! احترام به روحانیت، همان احترام به اسلام و ضرورت اجرای احکام الهی – اسلامی در جامعه است که استقرار حکومت اسلامی و تبعیت از فقه و فقاهت را اجتناب ناپذیر می‌نماید.

*- البته شکی نیست که با استقرار حکومت اسلامی و قرار گرفتن روحانیت در جایگاه خودش و برخورداری از احترام و محبتی هدفدار و مؤثر در بیداری و رشد ملت‌ها، دشمنی‌ها نیز از خارج و داخل بسیار می‌شود و یکی از تاکتیک‌های همیشگی دشمن در جنگ نرم، شکستن حرمت‌ها و قداست‌هاست. چنان چه از پیامبر اکرم (ص) کاریکاتور می‌کشند، حرم‌های را به توپ بسته یا با بمب‌گذاری منفجر می‌کنند، آیات یا علما را ترور می‌کنند و از دشنام و مسخره و اهانت [به بهانه‌ی انتقاد یا دشمنی آشکار] نیز فروگذار نمی‌نمایند. و سپس القا می‌کنند که این حضور روحانیت در صحنه‌ی سیاست، موجب تنزل جایگاه و احترام آنان شده است و اگر در خانه و حوزه می‌نشستند، این احترام حفظ می‌ماند – یک احترام صوری، نمایشی، بدون عمق و اثر(؟!)

آری، اگر ائمه اطهار (ع) نیز حضوری جدی در عرصه‌ی بیداری مردم نداشتند، هیچ یک شهید نمی‌شدند و تهمت، افترا، ناسزا و دشنام به آنان از سوی دشمنان نیز نه تنها نزول از جایگاه و یا هتک احترام آنان محسوب نمی‌گردد، بلکه سبب بیداری اذهان عمومی، محبت هدفدار و تبیعت روشنگر می‌گردد.

امام خامنه‌ای (۱۳۸۹/۰۷/۲۹):

« ... در اینجا یک مغالطه‌اى هست که باید به آن اشاره کنم. ممکن است بعضى بگویند اگر حوزه‌هاى علمیه وارد مسائل جهانى، مسائل سیاسى، مسائل چالشى نمی‌شدند، اینقدر دشمن نمی‌داشتند و محترم‌تر از امروز بودند. این مغالطه است. هیچ جمعى، هیچ نهادى، هیچ مجموعه‌ى با ارزشى به خاطر انزوا و کناره‌گیرى و گوشه‌نشینى و خنثى حرکت کردن، هرگز در افکار عمومى احترام ‌برانگیز نبوده است، بعد از این هم نخواهد بود. احترام به مجامع و نهادهاى بى‌تفاوت و تنزه‌طلب که دامن از مسائل چالشى برمی‌چینند، یک احترام صورى است؛ یک احترامِ در معنا و در عمق خود بى‌احترامى است؛ مثل احترام به اشیاء است، که احترام حقیقى محسوب نمی‌شود؛ مثل احترام به تصاویر و تماثیل و صورت‌هاست؛ احترام محسوب نمی‌شود. گاهى این احترام، اهانت‌آمیز هم هست؛ همراه با تحقیر باطنىِ آن کسى است که تظاهر به احترام می‌کند. آن موجودى که زنده است، فعال است، منشأ اثر است، احترام بر مى‌انگیزد؛ هم در دل دوستان خود، و هم حتّى در دل دشمنان خود. دشمنى می‌کنند، اما او را تعظیم می‌کنند و براى او احترام قائلند  .  ..»

 

متن کامل بیانات ایشان در این مورد

http://www.x-shobhe.com



نوشته شده توسط پاسدار ولایت مطلقه فقیه
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

صراحت، راز ماندگاری

بصیرت، باید عاشورایی باشد

صراحت، راز ماندگاری

اگر بفرموده مرحوم امام عزیز، پشتیبان ولایت فقیه باشیم، به مملکت ما آسیبی نمی رسد.
ولایت مطلقه فقیه خط قرمز ماست.
با احتیاط خیلی زیاد بایست حرکت کرد.
رابطه ولی فقیه با ما رابطه ی پدری و پسری نیست بلکه رابطه مولا و عبد است...

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
آیا احترام روحانیت در جامعه نسبت به گذشته (قبل از انقلاب) تنزل نیافته است؟
اگر چنین است، علت چیست؟
و اگر چنین نیست، به چه دلیل؟
(پاسخ + بیان مستقیمی از مقام معظم رهبری در همین زمینه)

بستگی دارد که «احترام» را چه تعریف کنیم؟ آیا یک نگاه ساده‌ی محترمانه، در عین حذف از جایگاه و ممانعت از انجام تکالیف احترام است؟! یا قرار گرفتن در موضعی که باید «احترام» است؟

این شبهه را برای این در اذهان عمومی مطرح می‌کنند تا القا کنند که ورود روحانیت به عرصه‌ی سیاست موجب تنزل جایگاه و احترام آنان در جامعه گردیده است! و نتیجه بگیرند که آنها باید در نقش یک مجسمه قدیس در حوزه و خانه‌های خود بنشینند و به عبادات شخصی، مطالعه، تدریس یا در نهایت موعظه‌ی مردم، آن هم به شرطی که با سیاست‌ها و منافع [ما] برخوردی نداشته باشد بپردازند.

البته به احتمال قوی، سن و سال بسیاری از کاربران محترم به سال‌های قبل از انقلاب اسلامی نمی‌رسد و گمان می‌کنند که در آن روزگار، روحانیت از جایگاه و احترام ویژه‌ای برخوردار بود و اکنون چنین نیست! در حالی که واقعیت اصلاً چنین نیست.

به راحتی روحانی‌ها در حوزه‌ها [مثل مدرسه فیضیه] به رگبار می‌بستند و مغز آنها را به دیوارها می‌پاشیدند و هیچ کس هم معترض نمی‌شد. اصلاً اذهان عمومی از عمق فاجعه مطلع نمی‌شد که بخواهد معترض شود و اگر کسی هم خودش می‌فهمید، مجبور بود در خفا متأثر باشد و تأثر یا اعتراضش را علنی نکند.

به راحتی روحانیون معظم [چون امام خمینی (ره)، امام خامنه‌ای، مرحوم طالقانی و سایر آیات و علما چون بهشتی، باهنر، مطهری و ... را دستگیر کرده و در زندان‌ها تحت سخت‌ترین شکنجه‌ها قرار داده و تبعید می‌کردند و هیچ حساسیتی هم تحریک نمی‌شد.

خطبا و نویسندگان حق نداشتند کلامی بگویند یا بنویسند که کمترین مغایرتی با مواضع شاه نوکر داشته باشد، چه برسد به این که در مخالفت با استعمار و استثمار کشور توسط امریکا، انگلیس و اسرائیل باشد! کدام احترامی بوده که اکنون تنزل یافته است؟!

نهج البلاغه در تمامی کتاب‌فروشی‌ها آزادنه فروخته می‌شد، اما اگر ساواک کسی را دستگیر می‌کرد و در خانه‌اش نهج‌البلاغه پیدا می‌کرد، تحت سخت‌ترین شکنجه‌ها قرار می‌داد.

رفت و آمد به خانه‌های تمامی مراجع و علما، به ویژه آنان که اسلام و احکام اسلامی را به غسل حیض و نفاس و احکام وضو و طهارت محدود نکرده بودند تحت کنترل بود و اغلب کسانی که رجوع مکرری داشتند، حتماً بازداشت شده و دست کم مورد بازجویی قرار می‌گرفتند و ... .

کدام احترام؟! احترام به روحانیت، همان احترام به اسلام و ضرورت اجرای احکام الهی – اسلامی در جامعه است که استقرار حکومت اسلامی و تبعیت از فقه و فقاهت را اجتناب ناپذیر می‌نماید.

*- البته شکی نیست که با استقرار حکومت اسلامی و قرار گرفتن روحانیت در جایگاه خودش و برخورداری از احترام و محبتی هدفدار و مؤثر در بیداری و رشد ملت‌ها، دشمنی‌ها نیز از خارج و داخل بسیار می‌شود و یکی از تاکتیک‌های همیشگی دشمن در جنگ نرم، شکستن حرمت‌ها و قداست‌هاست. چنان چه از پیامبر اکرم (ص) کاریکاتور می‌کشند، حرم‌های را به توپ بسته یا با بمب‌گذاری منفجر می‌کنند، آیات یا علما را ترور می‌کنند و از دشنام و مسخره و اهانت [به بهانه‌ی انتقاد یا دشمنی آشکار] نیز فروگذار نمی‌نمایند. و سپس القا می‌کنند که این حضور روحانیت در صحنه‌ی سیاست، موجب تنزل جایگاه و احترام آنان شده است و اگر در خانه و حوزه می‌نشستند، این احترام حفظ می‌ماند – یک احترام صوری، نمایشی، بدون عمق و اثر(؟!)

آری، اگر ائمه اطهار (ع) نیز حضوری جدی در عرصه‌ی بیداری مردم نداشتند، هیچ یک شهید نمی‌شدند و تهمت، افترا، ناسزا و دشنام به آنان از سوی دشمنان نیز نه تنها نزول از جایگاه و یا هتک احترام آنان محسوب نمی‌گردد، بلکه سبب بیداری اذهان عمومی، محبت هدفدار و تبیعت روشنگر می‌گردد.

امام خامنه‌ای (۱۳۸۹/۰۷/۲۹):

« ... در اینجا یک مغالطه‌اى هست که باید به آن اشاره کنم. ممکن است بعضى بگویند اگر حوزه‌هاى علمیه وارد مسائل جهانى، مسائل سیاسى، مسائل چالشى نمی‌شدند، اینقدر دشمن نمی‌داشتند و محترم‌تر از امروز بودند. این مغالطه است. هیچ جمعى، هیچ نهادى، هیچ مجموعه‌ى با ارزشى به خاطر انزوا و کناره‌گیرى و گوشه‌نشینى و خنثى حرکت کردن، هرگز در افکار عمومى احترام ‌برانگیز نبوده است، بعد از این هم نخواهد بود. احترام به مجامع و نهادهاى بى‌تفاوت و تنزه‌طلب که دامن از مسائل چالشى برمی‌چینند، یک احترام صورى است؛ یک احترامِ در معنا و در عمق خود بى‌احترامى است؛ مثل احترام به اشیاء است، که احترام حقیقى محسوب نمی‌شود؛ مثل احترام به تصاویر و تماثیل و صورت‌هاست؛ احترام محسوب نمی‌شود. گاهى این احترام، اهانت‌آمیز هم هست؛ همراه با تحقیر باطنىِ آن کسى است که تظاهر به احترام می‌کند. آن موجودى که زنده است، فعال است، منشأ اثر است، احترام بر مى‌انگیزد؛ هم در دل دوستان خود، و هم حتّى در دل دشمنان خود. دشمنى می‌کنند، اما او را تعظیم می‌کنند و براى او احترام قائلند  .  ..»

 

متن کامل بیانات ایشان در این مورد

http://www.x-shobhe.com

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۹/۲۹
پاسدار ولایت مطلقه فقیه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی